۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

بیانیه مهدی کروبی


ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه اما عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.

ملّت بزرگ و شریف ایران
 یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله  بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.

ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
 تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.

ملت عزیز ایران
 همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همین رو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟

از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخاسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز  سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین  آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند  چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟

ملت آزادی خواه و شریف ایران
 همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند  اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که  جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان  نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت  قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری  که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.

ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.

ملت آزاده و حق خواه ایران
 آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آن چنان که پس از یک سال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاه های فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».

والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

اردوغان: توهم قهرمانی تاریخی، یا کاسبی فرصت طلب؟


اردوغان پس از گذشت یکسال از وقوع کودتای ایرانی توهم قدرت پیدا کرده است یا بدنبال یک محموله خدادادی دیگر می گردد؟ او که اعتماد ایران را برای تحویل اورانیوم نشاندهنده توان ترکیه برای حضوری پررنگ در مناسبات جهانی قلمداد میکند، آیا حقیقتاً قصد نقش یک میانجی را بازی کند یا بدنبال آن است که این میان با جیب ایرانیان جایگاه خود را در میان ملت ترک مستحکم تر کند؟

۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

مرد سال دنیا:مجله تایم انتخاب می کند

مجله تایم  انتخاب مرد سال 2010 را به خوانندگان واگذار کرده است شما با ورود در لینک سایت می توانید در این انتخاب شرکت کنید. نام میر حسین موسوی در میان کاندیدا ها وجود دارد برای سهولت دوستان ایرانی لینک ورود به سایت را بر اساس صفحه ی معرفی موسوی قرار داده ام.
در صورت تمایل می توانید  به او رای دهید.
http://www.time.com/time/specials/packages/article/0,28804,1972075_1972078_1972577,00.html

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

دختر جوان ایتالیایی، عاشق ازدواج با احمدی نژاد !


منبع:تابناک
یک سایت حامی احمدی نژاد نوشت:
"سیلویا والریو" دختر 18 ساله ایتالیایی و مولف کتاب "یک روزی یک رییس جمهوری بود"، "محمود احمدی نژاد" رییس جمهوری ایران را تنها مرد واقعی در عرصه جهانی دانسته است.
http://files.tabnak.com/pics/201003/201003311709293758.jpg
نویسنده ایتالیایی این کتاب در گفت وگو با خبرگزاری رسمی ایتالیا (آنسا) گفت: احمدی نژاد تنها مرد روی زمین است، چرا که او هزاران فرسنگ به دور از هر نوع مد، پوچی و خودبینی است.

وی افزود: می خواهم با احمدی نژاد رییس جمهوری ایران ازدواج کنم. احمدی نژاد چیز کمی نیست، او یک نوآور و مبدع در عصر ما است. او هولوکاست را نفی کرده و به فکر استفاده از انرژی هسته ای است. وی اپوزیسیون را خاموش و آمریکا را تهدید می کند.

http://files.tabnak.com/pics/201004/201004010841021172.jpgاین نویسنده ایتالیایی، گفت: البته او به زنان اجازه نمی دهد تا حجاب خود را بردارند، اما این به هیچ وجه یک مساله نیست. چرا زنان ایرانی آنقدر علاقه دارند تبدیل به زنان غربی شوند؟ شاید آنها دوست دارند تبدیل به مدیرانی شوند که زندگی خود را از شرکتی به شرکت دیگر گذرانده و خود را به خاطر سفرهای متعدد به خارج از کشور غیر جذاب می کنند.

وی افزود: برخی ها عقیده دارند که رهایی از قید و بندها تنها به مشکلات آنها می افزاید، اما این افراد آنقدر صادق نیستند تا این موضوع را اذعان کنند.

وی گفت: من هیچ گرایش سیاسی به چپ و راست ندارم، ولی به نظر من رییس جمهوری ایران واقعا تنها فردی است که رفتار او فراتر از نظم سیاسی حاکم بر جهان است .

کتاب 81 صفحه ای "یک روزی یک رییس جمهوری بود" در کتابفروشی های سراسر ایتالیا به قیمت 9 یورو عرضه شده است.


در همین زمینه سایت دیگری در نقد خبر فوق آورده است:

معلوم نیست انتشار چنین گزارشی از یک دختر 18 ساله ایتالیایی چه سودی می تواند برای رئیس جمهوری داشته باشد که اساساً نیازی به چنین تعریف و تمجیدها ندارد .

دکتر احمدی نژاد یک رئیس جمهور مسلمان در یک کشور مسلمان است و اگر کسی در آن سوی دنیا بخواهد از وی تمجید کند باید بر اساس ویژگی های مثبت وی باشد که البته در این گزارش به این ویژگی های مثبت نیز اشاره شده است .

اما برخی ابراز تمایلات غیر معمول از سوی این دختر 18 ساله ایتالیایی ناشی از عدم شناخت دقیق ماهیت فرهنگ و تمدن کشوری است که دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور آن است.
از اینرو به نظر می رسد انتشار اخبار دیدگاه مثبت مردم دیگر کشورها در شرایطی می تواند مفید باشد که در چارچوب فرهنگ ما باشد و اگر یک دختری یا شهروندی در آن سوی مرزها تمایلاتی غیر معمول داشته باشد انتشارش نه تنها سودی ندارد بلکه زیان نیز دارد.
به ویژه که اخباری از تمایلات این دختر در رسانه های ضد انقلاب منتشر شده که مصلحت در این بود درباره وی و اظهاراتش سکوت شود تا به حرف های غیر معمول وی دامن زده نشود .

اياد علاوی می گويد جمهوری اسلامی ايران ظاهراً در تلاش است که نگذارد او نخست وزير جديدِ عراق شود

به گزارش رويترز اياد علاوی وزير سابق عراق روز چهارشنبه در مصاحبه ای با اين خبرگزاری گفت سران ديگر گروه های پيروز در انتخابات پارلمانی عراق طی روزهای اخير به ايران، سفر کرده اند، اما ائتلاف العراقيه که از او حمايت می کند، و بيشترين تعداد کرسی های پارلمان را تصاحب کرده است، به ايران دعوت نشده است.

آقای علاوی ضمن شُبهه برانگيز خواندن اين مسئله گفت او آماده است با همۀ همسايگان عراق از جمله ايران تماس برقرار کند. در واکنش به سخنان اياد علاوی، رامين مهمانپرست سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی اتهام دخالت در امور سياسی عراق را تکذيب کرد و گفت تشکيل دولت جديد در عراق مسئله ای داخلی است.

در همين حال اياد علاوی می گويد در صورت تشکيل دولت جديد عراق توسط ائتلاف العراقيه او قراردادهای نفتی با شرکت های خارجی را محترم خواهد شمرد. آقای علاوی روز چهارشنبه گفت قرارداد های نفتی شايد اندکی نياز به تغيير داشته باشند و اگر ائتلاف او دولت را تشکيل دهد، او به سرعت برای تصويب يک قانون جديدِ مرتبط با نفت اقدام خواهد کرد.

عراق اخيراً با شرکت های نفتی بين المللی قراردادهايی به ارزش چند ميليارد دلار امضا کرده است. اين کشور قصد دارد توليد نفت خود را طی شش سال آينده از دو ميليون و پانصد هزار بشکه به دوازده ميليون بشکه نفت در روز افزايش دهد.
VOA

سیزده به در سبز با حضور چشمگیر در طبیعت


منبع: G.M. News Broadcaster | خبررسانی جنبش سبز
هم صدایی های سبزها در سال جدید با الله اکبر همزمان با سال نو و دید و بازدیدهای نوروزی شروع شد و با فوت ناگهانی همسر آیت الله منتتظری ادامه یافت. و حالا روز طبیعت یا همان سیزده به در (جمعه سیزده فروردین) وعده بعدی ما برای هم صدایی است. مراسمی که به خودی خود سبز است و سبزها صرفا با حضور در طبیعت و احتمالا همراه داشتن نشانه هایی از جنبش سبز می توانند حضور خود را هم به دیگر سبزها و هم به کودتاچیان و هم به مردمی که احتمالا در اثر تبلیغ های رسانه ای و به قول تئوریسین های کودتا فکر می کنند تابوت جنبش سبز در ۲۲ بهمن تشییع شد، نشان دهند.

کودتاگران سعی دارند هر مناسبتی را که در آن امکان حضور بی هزینه سبزها وجود دارد هزینه دار کنند. از بگیر و ببند می گویند و ترس و وحشت ایجاد می کنند. اما سالی که قرار است با صبر و استقامت سبزها، ادامه دهنده جنبش آزادیخواهانه و اصلاح طلبانه مردم ایران باشد نمی تواند و نباید با ادعای کودتاگران و اتمام حجتی که در هر مناسبتی از آن دم می زنند ترک بردارد. با فرا رسیدن آخرین روزهای تعطیلات نوروزی و در فردای روز جمهوری اسلامی، این سیزده به در سبز است که می تواند دوباره مردم ناراضی از دولت بی کفایت و حکومت بی منزلت را از خانه های خود بیرون آورد و در میان طبیعت، مولود جشن سیزده به در سبز باشد. گره های سبزهایی که هرچند خودشان هم سبز هستند اما می توانند در ذات خود نمایانگر سبزی انتخاب مردم ایران باشند.

پیشنها ندای سبز آزادی به سبزاندیشان این است که در این روز حتما در پارک ها و طبیعت حضور پیدا می کنند و تا جایی که برایشان مقدور است نشانه های سبز به همراه داشته باشند. پخش ترانه های جنبش سبز در محل هایی که معمولا مردم برای نشان دادن شادی شان موسیقی پخش می کنند، گره زدن روبان های سبز به درختان علاوه بر سنت سبزه گره زدن و حتی به همراه داشتن عکس هایی از شهیدان و زندانیان جنبش سبز می تواند علائمی از حضور سبزها در بطن جامعه باشد.

سیزده به در با این رویکرد می تواند نقطه آغاز حضور بیرونی مردم و نمایش چشمگیر بودن سبزها در آعاز سال جدید باشد. سالی که پیش روی ماست و در میان خواسته های قانونی و مشروع ملت ایران، روزهای تاریخی دیگری را تا اولین سالگرد پیروزی ظاهری کودتاگران در ۲۲ خرداد به همراه خواهد داشت.

مصاحبه اخترقاسمی با برمک بهداد خبرنگار کرد ایرانی مترجم کتاب آیات شیطانی


منبع: گویا نیوز
انگیزه ی اصلى من روشنگرى و روشن كردن جامعه ی بشدت اسلام زده و عرب زده ی کردستان عراق بود. همان طور که قبلا هم گفتم معتقدم چرا نباید این کتاب منتشر شود؟ زيرا بنظر من يكى از دلايل عقب ماندگى اينجا ريشه دار بودن افكار متحجرانه و واپسگرانه ی اسلامى ميباشد، ضمن اینکه من مطئنم از اينكه روحانى ها و اخوندهاى اينجا در كل نميدانند متن و محتوى رمان به چه شكلى ميباشد و نويسنده بر چه مبنا و ضابطه ای انرا به رشته ى تحرير دراورده است! تنها و تنها فتوی خمينى به گوششون خورده و اينكه اين رمان بر عليه دين اسلام به نگارش درامده است
نشریه محلی کردی زبان "خه لک" که در سلیمانیه عراق به چاپ می رسید در تاریخ 15 فوریه 2010 میلادی به دلیل چاپ ترجمه ی بخشی از کتاب آیات شیطانی به قلم سلمان رشدی یک روز بعد از طرف مقامات کردستان عراق توقیف شد و سردبیر و مترجم آن از طرف احزاب اسلامی کرد عراق و ایران مورد تهدید قرار گرفتند و فراکسیون اسلامی کردستان در پارلمان خواستار مجازات آنها شد.                                                                                                    
بیش از دهها نشریه و سایت اینترنتی رسمی و وابسته به دولت ایران این اقدام نشریه خه لک را بشدت محکوم کردند و خواهان مجازات مسئولین نشریه شدند.
http://www.sarkhat.com/fa/group/sfcnlqv
برخی منابع غیر موثق اطلاع داده اند که مقامات ایران در نشستی با نمایندگان مسلمان فراکسیون مذهبی پارلمان عراق خواستار مجازات مترجم و سردبیر نشریه شدند.
وبسایت چاودر خبر از سوقصد به جان سردبیر نشریه داد. به نقل از این وبسایت سردبیر نشریه ( زردشت حمه صالح) روز 8 مارس توسط عده ای مسلح مورد سوقصد قرار گرفته که توانسته است جان سالم بدر برد.
http://www.cawder.org/yeke.php?besh=Nusraw&perrge=nusraw&nujimare=15563
دفتر مرکزی اتحادیه میهنی کردستان حزب جلال طالبانی در تاریخ یک مارس ضمن محکوم کردن انتشار بخشی از آیات شیطانی در نشریه کرد زبان هر گونه نزدیکی و ارتباط با این نشریه را رد کرد.
http://xwdakan.com/xwdakan/?p=929#more-929
کتاب آیات شیطانی از طرف برخی مسلمانان تندرو جهان و آیت اله خمینی مورد تهاجم قرار گرفت و در سال 1367 آیت الله خمینی فتوای قتل نویسنده و ناشر این کتاب را صادر کرد.
برمک بهداد خبرنگار کرد ایرانی که سالیانیست در کردستان عراق به عنوان روزنامه نگار و مترجم با رسانه های کرد زبان عراق مشغول به کار است این کتاب را ترجمه کرده است. او که بارها از طرف نیروهای تندرو مذهبی ایرانی و کرد مورد تهدید قرار گرفته مدت چندین هفته ست که به شکل مخفی زندگی می
کند و امنیت جانی خود را در خطر می بیند. با او در باره ی شرایط و انگیزه ی کارش به گفتگو پرداختم.

                                   برمک بهداد به همراه عبداله حسن زاده رهبر حزب دمکرات کردستان ایران

اقای بامداد شما بخشی از کتاب آیات شیطانی را به زبان کردی ترجمه کردید و در نشریه ای محلی به چاپ رسیده که از طرف رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران و بخشی از احزاب اسلامی کردستان مورد انتقاد قرار گرفته شده. لطفا توضیح بدید که چه عواقبی تا به حال این کار برای شما داشته؟

برمک بهداد: متاسفانه متعاقب انتشار اين بخش از آیه هاى شيطانى از طريق تلفن سردبير نشرية ما را تهديد به ارعاب و مجازات كردند . بدنبالش همان شب اول بعد از چاپ بخشهايى از اين شاهكار ادبى تلويزيون اسلاميها به اسم "كومل" بمدت پنج ساعت متوالى و پشت سر هم با پخش برنامه ای مردم را تحريك و تشويق بر ضد اين نشريه و دست اندركاران ان كردند ، جدا از اينكه در نماز جمعه پس از اين رويداد بكرات از منبرهاى بيشتر مساجد شهرهاى سليمانيه و اربيل اين ترجمه را بشدت محكوم كردند. همزمان فراكسيون پارلمان كردستان عراق همراه با تقديم كردن يادداشتى به رئيس پارلمان خواستار توقيف نشريه و محاكمه ی سردبير و مترجم ان شدند.
با توجه به اینکه آیت الله خمینی فتوای قتل نویسنده و حتی ناشر را صادر کرده بود شما به عنوان مترجم کردی کتاب نگران عواقب آن نبودید؟ یا اینکه با اعتقاد به دفاع از آزادی بیان آگاهانه این کار را کردید؟
برمک بهداد: من با اگاهى كامل از فتواى خمينى و نيز با توجة بة يك سرى ملاحظات خودم دست بة اين ترجمة زدم. ظاهرا حكومت اقليم كردستان سكولار و غير مذهبى ميباشد.خب چة مانعى دارد چنين چيزى انتشار یابد؟ اولا اين كتاب يكى از شاهكارهاى ادبى قرن بيستم بحساب ميايد و بايد به زبان كردى منتشر ميشد. دوما تا كى مردم و جامعه ی عقب نگه داشته شده ی كردستان بايد جواب ندانم كاريها و تندروى هاى مشتی آخوند و مرتجع قرون وسطايى را بخورند؟ من با ايمان كامل بة اينكه ماجراى "ايات شيطانى" يا غرانيقى بخشى از تاريخ اسلام ميباشد و با توجه به اينكه نويسنده هم با اوردن مدرك مستند و مستدل از ابن طبرى و ابن عباس اين كتاب را پر بارتر كردة است ، بنده هم مشغول ترجمه ی آن شدم.
کلا با چه انگیزه ای کتاب را ترجمه کردید و هدفتان چی بوده؟
برمک بهداد: انگیزه ی اصلى من روشنگرى و روشن كردن جامعه ی بشدت اسلام زده و عرب زده ی کردستان عراق بود. همان طور که قبلا هم گفتم معتقدم چرا نباید این کتاب منتشر شود؟ زيرا بنظر من يكى از دلايل عقب ماندگى اينجا ريشه دار بودن افكار متحجرانه و واپسگرانه ی اسلامى ميباشد، ضمن اینکه من مطئنم از اينكه روحانى ها و اخوندهاى اينجا در كل نميدانند متن و محتوى رمان به چه شكلى ميباشد و نويسنده بر چه مبنا و ضابطه ای انرا به رشته ى تحرير دراورده است! تنها و تنها فتوی خمينى به گوششون خورده و اينكه اين رمان بر عليه دين اسلام به نگارش درامده است. اين جماعت اگر اندكى معقول و منطقى ميبودند و صلاح ملتشان را ميخواستند سعى ميكردند با نوشتن مقالات و غيره انتقاد كنند نة اينكه متوسل به خشونت و حذف فيزيكى بشوند. دليل دومی که مایل به ترجمه ی کتاب بودم بار ادبى و فرم نگارش ان بود كه سلمان رشدى از سبك رئاليسم جادويى استفاده كرده است.
برخی سایت های دولتی ایرانی هم فارسی زبان و کردی زبان در این مورد نوشتند و خواهان مجازات شدند آیا به شکل رسمی از طرف جمهوری اسلامی ایران هم تهدید شدید؟
بة شكل رسمى دو بار تا حالا از سوى كارمندان سفارت ايران در اربيل تهديد بمرگ شده ام. در اين تماسهاى تهديد اميز ،افراد نامبرده خواهان مجازات من بودند و مصر اينكه با دستگيرى من ، مرا بسزاى اين كار كفرآميز و مرتدانه خواهند رساند. ضمن انكه از سوى احزاب اسلامى و خطيبان روز جمعه هم تهديد شده ام. دو روز قبل روز سه شنبه برابر با هشتم مارس در روز روشن و در ساعت سه بعد از ظهر سردبير نشریه "زردشت حمه سالح" طى حركتى مسلحانه مورد تيراندازى از سوى عوامل ناشناسى قرار طرفت.
با توجه به این خبری که شما الان گفتید و در رسانه ها هم آمده که به سردبیر نشریه سوقصد شده آیا این اتفاق زنگ خطری برای شما نیست؟ چه اقدامی در این رابطه کرده اید؟
وقتى در غروب روز 8ماه مارس به سردبير نشريه ی "خه لَك" (مردم) در شهر سليمانيه گلوله شليك شد، گرچه خوشبختانه اين باراسلاميهاى تندرو و اصول گرا به هدف ننگينشان نرسيدند. ولی چون این حمله مصادف با روز جهانی زن بود سوال برانگیز و مشکوک بنظر می رسد. از نظر امنيتى من دچار مشكل جدى شده ام چون نميتوانم بيرون رفت و امد كنم و هران احتمال يورش و تهاجم احزاب اسلامى ميرود. با وجود انكه "يو.ان" یا همان سازمان ملل هم در جريان مسائل ميباشد ولی متاسفانه هيچ اقدم جدى اى را برنداشته اند و نقش فرماليته اى را بازى ميكنند و در عمل با جان پناهندگان بازى ميكنند! همين ماه قبل بود كه اقاى محمد رضا زمانى بخاطر جواب رد گرفتن از سازمان ملل متحد در اربيل متاسفانه مجبوربه بازگشت به ايران شدند كه متعاقب ان به اتهام عضويت در انجمن پادشاهى اعدام شدند. همزمان سفارتهاى المان و فرانسه عليرغم موافقت ضمنى تاكنون هيچ كمك جدى اى براى قبول كردن ايرانيهاى سياسي در اين راستا نكردةاند. همانطور كة اشاره كردم سازمان ملل و كنسولگريهاى اروپايي در ارتباط با قضيه ى پناهندگان بسان تاجرها و بازرگانان عمل كرده اند.
سپاس از شما برای وقتی که برای مصاحبه دادید.


تا زمانیکه ظلم و ستم نظام آخوندی تهران بیداد می کند ، جندالله زنده است



نوشته: ابو مصعب

ظلم از بدترین گناهانیست که فرزند آدم به آن دچار می شود زیرا شخص ظالم از هرگونه احساس و عاطفه تهی گشته و همچون ددان جز ارضای نفس و خاموش کردن آتش درون خویش چیز دیگری را دنبال نمی کند.
ظلم هرگونه ای که باشد و از هرکس سرزده باشد عملی نکوهش شده است و هر اندازه آن چه کم و چه زیاد گناهی است شایسته عقوبت .
در بسیاری از اوقات واژه "ظلم" با کلمه "کفر" همراه بوده که این خود دال بر این است که این دو کلمه "دو روی یک سکه هستند." الله متعال ظالمان و کافران را به عقوبتی سخت وعده داده است زیرا او تعالی که بر تمامی امور آگاهست میداند که تنها مجازات کافر _آنهم همانگونه که به دیگران تجاوز نموده ،_ می تواند که او را از ارتکاب مجدد فعلش باز دارد و درس عبرتی خواهد بود برای او و برای دیگر همراهانش.
شخص ظالم پیش از اینکه به دیگران ظلم کند در حق خویش ظلم نموده است زیرا به نعمت عقل که یکی از بزرگترین منتهای الهی بر ما انسانهاست و ما را از سایر حیوانات متمایز ساخته است ، کفر ورزیده و خود خواهان فرار از ارزشهای والای انسانی و روی آوردن به همجیت بوده و بجای اینکه عقلی را که الله به او عطا نموده در راه خدمت به همنوعان خویش بکار گیرد آنرا در راه اعمال شیطانی و ضدانسانی و کبرورزیدن بر ذات اقدس الهی بکار می گیرد.
انسان ظالم طاغوتی است سرکش که هیچ کس را قویتر از خود نمی بیند گویا همگان فراموش کرده اند که او مخلوقی است ضعیف که نیش مگسی بدن او را به درد می آورد و چه بسا با کوچکترین زخم و خراشی جان خود را از دست خواهند داد. همانگونه که امام علی بن ابی طالب _رضی الله عنه_ می فرمایند:هیچ ظالمی نخواهد بود مگر اینکه سرانجام مرگ و حساب و بازخواست در پیش رو خواهد داشت.
حاكمان کنونی ایران می پندارند که به مجرد ملبس شدن به لباس دینی و خود را مسلمان خواندن و سر دادن شعارهای پوچ دفاع از فلسطین و حمایت از گروههای شناخته شده ای که رهبرانشان نوکران و فرمانبرداران بی چون و چرای آنهایند و عکس خمینی را بر سرنهاده و دست بوس خامنه ای می شوند ، این حق را به آنها میدهد که دست به هر نوع ظلم و تجاوزی بزنند و این ادعاها سرپوشی خواهد بود بر ظلم و بیدادشان نسبت به اقلیتهای قومی و مذهبی که ناچارا تحت سلطه آنها بسر می برند.
سي و يك سال گذشت اما هنوز ظلم و ستمهای پیاپی رژیم در حق اقلیتهای قومی و مذهبی بویژه اهل سنت ادامه دارد . 30در این سال بسیاری از مدارس دینی و مساجد اهل سنت را تخریب و یا تعطیل کرده اند ، شماری از علماء از علما و روشنفکران و فعالان دینی و اجتماعی و حتی زنهای بلوچ و کرد و عرب و ... را به بهانه های پوچ و واهی اعدام و یا دستگیر نموده اند ، اما آب از آب تکان نمی خورد و دنیای عرب و جهان اسلام ساکت و آرام نظاره گرند تنها به این حجت که "ایران مدافع و حامی مسئله فلسطین است !!! بدون اینکه از خود بپرسند چه تفاوتی میان مسجدی که با موشک اسرائیلیها در غزه نابود میشود و مسجدی که با بولدوزرهای حکومت ایران در بلوچستان و یا اهواز (خوزستان) و یا هر نقطه ای دیگر از ایران تخریب و منهدم میگردد وجود دارد ؟ و چه فرقی است بین جوان عرب و مسلمان اهوازی که بدست دژخیمان سپاه رژیم رافضی اعدام میگردد و بین مسلمان عرب فلسطینی که با گلوله های دژخیمان رژیم صهیونیستی کشته می شود ؟!!
سپس از کسانیکه به بهانه حمایت ایران از مردم فلسطین از این حکومت دفاع می کنند ، می پرسیم ، چه تفاوتی بین فلسطین و بین اهواز و دیگر شهرها و مناطق عربی وجود دارد که رژیم ولایت فقیه آنرا اشغال نموده است ؟! آیا نسبت به عربی بودن این سرزمینها شک و شبهه ای وجود دارد ؟! با توجه به اینکه کشورهایی نظیر چین و شوروی سابق و کوبا که کشورهایی کمونیست هستند نیز از بحران فلسطین دفاع کردند و در جنگ اعراب با اسرائیل کمکهای شایانی به کشورهای عربی نمودند و علاوه بر این آنها هیچ سرزمین عربیی را اشغال ننموده اند ! پس چرا ایران به عنوان تنها حامی قضیه فلسطین مطرح میگردد و از تمامی خیانتها و تبعیضهای آن چشم پوشی می شود ؟! چه ستمهای ملی که بر اقوام و ملیتها می شود و چه ستمهای دینی و مذهبی که بر اهل سنت وارد می گردد که تنها گناه آنها عقیده اسلامی آنها و تسلیم نشدن در مقابل عقاید باطل و خرافه صفوییهاست.
ظلم و فشار شدید حکومت آخوندی باعث شد که مردم مسلمان و مبارز بلوچ جنبش مقاومت مردمی جندالله را تاسیس کنند تا اینکه بتواند مرهمی بر زخمهای دیرینه شان باشد و شاید بتوانند با فشار بر حکومت بعضی از حقوق مسلم از دست رفته خود را استرداد نمایند . که آنها نیز در این زمینه همانند بسیاری از اقوام ساکن این مرز و بوم مستضف و محروم می باشند.
اگر امروز رژیم حاکم بر ایران از دستگیری یکی از فرزندان غیور بلوچستان "امیر عبدالمالک ریگی" مسرور است و در پوست خود نمی گنجد ، بداند که این امر افتخاری برای آنها محسوب نمی شود بلکه افتخاری است برای جندالله و برای فرمانده آن "عبدالمالک" و برای تمامی مردم بلوچ که در مقابل ظلمها و تجاوزهای نظام دیکتاتوری ولایت فقیه صفوی ایستادگی نمودند . ننگ باد بر نظامی که ادعای اسلام و محبت اهل بیت و تشیع علی ابن ابی طالب _رضی الله عنه_ را دارد اما علیه شهروندان خود مرتکب ظلم و تبعیض می شود.
هرگز برای نظامی که میلیاردها دلار از مال ملت را صرف خرید قویترین و مدرنترین سلاحها می کند افتخاری نیست که انسانی بی سرپناه که تنها سلاحش ایمان به آرمانها و مبادئش می باشد را دستگیر کند . بلکه نهایت افتخار و شرف از آن عبدالمالک ریگی و دیگر مجاهدان و مبارزانیست که در سیاهچالهای تاریک رژیم صفوی گرفتارند، آنهایی که توانستند کلمه حق را در مقابل حاکمان ظالم ایران بر زبان بیاورند.
اگر ظلمها و تجاوزات نظام به اصطلاح جمهوری اسلامی نبود هرگز بلوچها و دیگر اقوام ایرانی جنبشهای مقاومت همانند جند الله و غیره را بوجود نمی آوردند.
پس بدانیم که هرگز ممکن نیست با دستگیری ریگی مقاومت مردمی جندالله پایان یابد ، ملت بلوچی که توانست امثال عبدالمالک را بسازد صدها و یا هزاران عبدالمالک دیگر را نیز بوجود خواهد آورد و جنبشهای مقاومت همانند جندالله که شعارشان " یا مرگ یا پیروزی" است یقینا قادرند که هر روز عبدالمالک جدیدی را در این راه تقدیم کنند.
ظلم و ستم به هر گونه ای که باشد مسلما عکس العملهایی را در پی خواهد داشت ، و نظام حاکم بر ایران باید این را بداند که جندالله همچنان باقی و استوار می ماند و منشا الهام حرکتهای دیگری همانند خود نه تنها در بلوچستان بلکه در تمامی نقاط این مرز و بوم که از ظلم آخوندهای صفوی به ستوه آمده اند خواهد بود 

۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

پشتیبانی از پیشنهاد حزب لیبرال دمکراتِ آلمان از گذاشتن نام سپاه پاسداران در فهرست نام گروه های تروریستی جهان

بتازگی حزب لیبرال دمکرات آلمان که بخشی از دولت این کشور را رهبری میکند، پیشنهادِ به گذاشتن نام «سپاه پاسدارانِ انقلاب اسلامی» در پهرستِ نام گروه هایِ تروریستی داده است [1]. دولت آلمان برای به انجام رساندن این پیشنهاد باید خُرسندیِ پارلمان اروپا را بدست آورد. در این راه، ایرانیانِ برونمرزی میتوانند کمکِ بزرگی برایِ پیشبرد این برنامه باشند. برایِ پشتیبانی از این پیشنهاد و کمک برایِ بانجام رساندن آن، از همه-یِ سبزجامگان و آزادیخواهانِ ایراندوست در سراسر جهان درخواست میشود که از راه امضا درخواستنامه ای که در پایین آمده است و کمک به گردآوریِ امضا، تماس هایِ جداگانه-یِ تلفنی و نامه ای با دفتر حزب لیبرال دمکرات آلمان و وزارت امور خارجه-یِ آلمان که از سوی این حزب رهبری میشود، خُرسندی خودشان را به آگاهی آن برسانند و این حزب را در پیش بردِ این برنامه تشویق کنند.
پیشنهادِ حزب لیبرال دمکرات آلمان بهترین بخت را در فرادستِ جُنبش سبزها و اپوزیسیونِ حکومت اسلامی در برونمرز میگذارد تا آنها بتواند با پشتیبانی از این برنامه، توان مالی نهادِ سرکوبِ حکومت اسلامی را از آن بستانند و آن را ناتوان سازند.
سپاه پاسداران همکنون با امپراتوری اقتصادی که در ایران براه انداخته است، گرداننده-یِ یک اقتصاد مافیایی در ایران میباشد که همچمون «عمود خیمه-یِ استبداد»، مسئول همه-یِ ستم ها و جنایت هایی است که دستکم در دو دهه گذشته بر مردم ایران روا داشته شده اند و همچنین ماندگاریِ حکومت اسلامی تنها به وجودِ این نهادِ سرکوب بستگی دارد. با گذاشته شدن نام نهادِ سپاه پاسداران در پهرست نام گروه هایِ تروریستی، همه-یِ پس اندازه هایِ پولی این نهاد، در بانک هایِ برونمرزی مصادره خواهند شد و مراوده هایِ بازرگانی آن با کشورهایِ آزادِ جهان برچیده خواهند گشت.
اگرچه پُشتیبانی از این پیشنهاد برایِ پنج میلیون تن از ایرانیان برونمرزی هیچگونه هزینه ای را در برنخواهد داشت، ولی به انجام رساندن آن، میتواند کُمک بُزرگی به جُنبش سبزها در درون کشور باشد و همزمان آسیب بُزرگی به ماندگاری حکومت اسلامی در ایران بزند و شمارش وارونه تیک تیک ساعت مرگ آن را تندتر کند.
بدینوسیله ما با بجا دانستن این پیشنهاد و سپاس از حزب لیبرال دمکرات آلمان با دستینه-یِ ( امضا) خود از آن پُشتیبانی میکنیم.


http://www.1oo1nights.org/index.php?page=1&newsitemId=4309


http://www.petitiononline.com/Mehestan/petition-sign.html

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

آزمایش تشعشعات گاما بر روی زنان زندانی در ایران

این گزارش بوسیله گروهی از ایرانیان شاغل در یک مرکز پزشکی در یکی از کشور های تازه استقلال یافته از شوروی سابق فراهم شده است. این افشا سازی باید به گوش همه جهانیان برسد. جنایاتی که رژیم ایران با همکاری روسیه مرتکب می شود.
لطفا این اطلاعات را به رسانه های خبری، وبسایت های اینترنتی و دولتی در سرتاسر جهان اطلاع دهید و منتشر کنید. تمامی مردم دنیا می باید از این اطلاعات آگاه باشند.
شواهدی در دست است که نشان میدهد زنان در زندان ها ی ایران برای مقاصد تحقیقاتی با استفاده از تشعشعات مورد سوء استفاده قرار می گیرند. جنایتکاران رژیم ایران زنان زندانی را مورد تجاوز قرار داده و سپس خود و بچه های متولد نشده را تحت تاثیر دوز های متوسط تا بالا از تشعشعات گاما قرار می دهند (دوزGy 1.4 تا 4.2). بعضی از این زنان جان خود را از دست داده اند و جنایتکاران از اجساد آنها نیز سوء استفاده کرده اند تا شواهد جنایت های غیر انسانی آنها پنهان بماند.
گزارش را در زیر می خوانید:
در خلال سال های 1972 تا 1979 در روسیه، آزمایش های گوناگونی برای درمان اثرات تشعشعات انجام گرفت. قسمت عمده ای از این آزمایش ها روی زندانیان سیاسی انجام شد: بدین صورت که آنها را در معرض تشعشعات قرار می دادند و سپس روش های درمانی جدید را روی آنها آزمایش می کردند.
در اوایل سال 1989 در دو مورد توسط یک روزنامه نگار مشهور روسی و یک سوئدی این پروژه افشا گردید. این افشاگری باعث شد که لوبیانکا رییس سازمان اطلاعات روسیه در سال 1992 تمامی پرونده های این آزمایش ها را معدوم کند.
در سال 1999، 13 سال بعد از حادثه انفجار چرنوبیل، و این بار به دلیل علاقمندی نظامی ها، حمایت های مالی برای این پروژه حاصل شد و مجددا پروه آزمایش تشعشعات بر روی انسان ها و اثرات آنها پیگیری شد. اینک آشکار شده است که در سال 2007 و بدنبال آن در سال 2008 یک هیات نمایندگی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهمراه شخصی به نام آقای باطنی که به نظر می رسد از آموزش های پزشکی برخوردار بوده، به روسیه سفر میکنند و 13 ماه تمام را به مطالعه و تحقیق در مورد اثرات تشعشعات به ویژه اشعه گاما بر روی بدن انسان سپری می کنند. در این مدت رژیم ایران دو دستگاه تولید کننده دوز های متوسط تا بالای این تشعشعات به دست می آورد که قادر هستند 1.4 تا 4.2 Gy تشعشعات از خود صادر کنند. در تابستان سال 2009 گزارش های دریافت شد که کارکنان پزشکی “European Looking” از زندان شناخته شده و بدنام ایران، "زندان اوین" بازدید کرده بودند.

همزمان با این گزارش، گزارش های دیگری منتشر شد که سه پزشک خارجی به مدت دو هفته از امکانات آزمایشگاهی پیشرفته ومدرن بیمارستانی در تهران استفاده می کرده اند. موضوعاتی که این پزشکان در حال کار کردن روی آن بوده اند، برای دیگر کارکنان بیمارستان مطلقا ممنوع و نامشخص بوده است.
در همین زمان، تابستان 2009 گزارش های زیادی در باره شرایط پزشکی زندانیان سیاسی در ایران مخابره شد که دچار ریزش بسیار سریع مو، وجود خون در مدفوع و خونریزی بینی شده اند. همچنین گزارش شده بود که این افراد دچار تهوع های غیر عادی و استفراغ شده اند که همه این موارد می تواند نشانه این باشد که فرد در معرض تشعشعات قرار گرفته است. این گزارش ها عمدتا از تهران، اراک و آمل مخابره شده است.
در سال 2008 یک واحد از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مامور می شود تا اثرات تشعشعات با دوز های بالا را بر روی کبد، مغز، پستان، دستگاه تناسلی و جریان خون آزمایش کند. دو نفر از دانشمندان کشور روسیه سفید برای این پروژه تعیین می شوند. یک قسمت از این مطالعه ارزیابی جهش زایی (تغییرات) ژنتیکی در زنان و بچه های متولد نشده ی آنها (قبل و بعد از لقاح) بود. که در واقع ادامه تحقیقات انجام شده در روسیه در سال 1975 بود. یکی از ویژگی های برجسته این مطالعات درمانی، ردیابی اثرات تشعشعات بر روی اندام های تولید مثلی زنان و و یافتن اثرات احتمالی این اثرات بر روی بچه های درون رحم زنان است.
کارشناسان پزشکی می گویند اثرات تشعشعات در دو زمان افزایش چشمگیر دارد: زمانی که زنان در مراحل اولیه حاملگی قرار دارند و در معرض تشعشعات قرار می گیرند، و زمانی که سه تا ده هفته بعد از اینکه در معرض تشعشعات قرار گرفتند، حامله می شوند. (این همان چیزی است که جهش یا تغییرات ژنتیکی سلول نامیده می شود)
در شماری از موارد (در حدود 5 مورد که ما اطلاع داریم) زنان 21 تا 40 ساله پس از بازداشت سوزانده شده اند و یا تماما معدوم شده اند. گرچه گزارش هایی از تجاوز جنسی به مردان و زنان در زندان های ایران وجود دارد، اما درمان های صورت گرفته بر روی این زنان یک نوع درمان های پزشکی خاص را در بر می گیرد که ماهیت آنها برای ما ناشاخته است.
با این حال و با وجودیکه تعدای از زنانی که در فاصله اکتبر و دسامبر 2009 آزاد شده اند، برای ما قابل دسترس هستند، اما تاکنون هیچ کس برای بیان این موضوع ابراز آمادگی نکرده است. آنچه برای ما مسلم است این است که شماری از این زنان دچار استفراغ و تهوع های مزمن، خونریزی و ریزش موی سر و حتی ریزش مژه ها شده اند. نشانه هایی که همگی در روسیه سفید بعد از حادثه انفجار چرنوبیل در سال 1986 مشاهده شده اند. در طول هشت ماه گذشته موارد زیادی از کسانی که بازداشت شده اند و در زندان جان خود را از دست داده اند وجود داشته است. در مواردی جسد افراد اسید واش (سوزاندن با اسید) شده است. و همه این موارد زنانی بوده اند که اندام تناسلی آنها بطور گسترده ای توسط اسید تخریب و دفرمه شده و کاملا تحلیل رفته است تا به هیچ وجه هیچ شاهد و مدرکی از آزمایش های انجام شده باقی نماند. دست کم در چهار مورد جسد زنان کاملا سوزانده شده و یا معدوم شده است. مشخص کردن اینکه آیا زنان در معرض اشعه گاما بوده اند یا خیر و یا اینکه تزریق هایی بعد از تشعشع برای کاهش اثرات تشعشعات گاما صورت گرفته یا خیر، تقریبا غیر ممکن است مگر اینکه آزمایش ساختار سلولی انجام شود. یکی از دلایل سوزاندن اندام تناسلی زنان می تواند آزمایش "ورود اجسام لوله ای" باشد. در طی این آزمایش و به منظور جدا کردن ناحیه مورد آزمایش از سایر نواحی و تمرکز بیشتر تشعشعات به منظور ایجاد آسیب در یک ناحیه متمرکز، یک جسم لوله مانند درون دستگاه تناسلی قرار می گیرد و اصابت های کوتاه 45 ثانیه ای از اشعه گاما (تا میزان 3 Gy) به بافت هدف ساطع می شود و سپس اثرات این تشعشعات در 48 ساعت آینده زمانیکه بیشتر آسیب های سلولی را می توان ارزیابی کرد، ردیابی شده و در همان زمان برای نوع درمان تصمیم گیری می شود.
Gy = واحد بین المللی اندازه گیری میزان دوز جذب شده از تشعشعات یونی، معادل یک ژول در هر کیلوگرم

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

لیست اسرای سبز - دگراندیشان دربند را آزاد کنید



نزدیکان و مشاوران و فعالان ستاد میرحسین موسوی

>فیض الله عرب سرخی

> امیر ابوطالبی - از نزدیکان علیرضا بهشتی
> اردشیر امیرارجمند - مشاور حقوقی میرحسین موسوی
>محمد باقریان - مشاور میرحسین موسوی
>قربان بهزاديان نژاد - رييس ستاد انتخاباتی
> سیامک بیرانوند - از فعالان ستاد خرم آباد و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی علوم تحقیقات
>رضا رزاقی - عضو کمیته حقوقی ستاد مرکزی انتخاباتی
> علی حسن شمایلی عضو ستاد موسوی در کرمانشاه
> یاسر طهراني - عضو دفتر میرحسين موسوي
> علی عرب مازار - مشاور اقتصادی ميرحسين موسوی
> محسن عموزاده خلیلي - از اعضای ستاد 88
> مهدی فروزنده پور - مسئول دفتر میرحسین موسوي
> شمس الدین عیسایی - معاونت ستاد میرحسن موسوی
> مرتضی گلی زاده - عضو ستاد اراک
> فرشاد مومنی - مشاور اقتصادی میرحسین موسوی
> محمد صالح نقره کار - خواهر زاده دکتر رهنورد
> حمید بارچیان - از رزمندگان دفاع مقدس-ستاد استان گلستان

> محب حسینی - مداح اهل بیت در استان گیلان
> حسین رفعتی - فرماندار سابق گرگان


نزدیکان مهدی کروبی


>هنگامه شهیدی - مشاور امور بانوان در ستاد کروبی-محکوم به شش سال زندان

>عمادالدین باقی مشاور حقوق بشر ستاد موسوی و چهره بین المللی حقوق بشر

> احمد زید آبادی - دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران

> محمد جواد حصاری - عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و رئیس شاخه خراسان حزب اعتماد ملی
محمد داوری - فعال صنفی - مدنی و سردبير سحام نيوز

>علی انجم روز، مسوول ستاد شهروند آزاد(حامیان مطالبه محور مهدی کروبی) در گیلان

> احمد عنبرنژاد - از جانبازان جبهه و جنگ
> اردوان قرائتی - از اعضای ستاد
> سیامک نادعلی - عضو ستاد خرم آباد و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه خرم آباد و از فعالان سیاسی استان لرستان

> جهانبخش - از اعضای حزب اعتماد ملی و انجمن اسلامی دانشکده حقوق دانشگاه آزاد مشهد




سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)

>بهاره هدایت دبیر و سخنگوی تحکیم

> رشید اسماعیلی - عضو شورای سیاستگذاری
> آصف حاجی زاده - از فعالان تبریز

> علی ملیحی - مسئول روابط عمومی و سایت ادوار تحکیم وحدت
> عبدالله مومنی - سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران



مستقل

ویلسون عیسوی، کشیش کلیسای آشوریان کرمانشاه بازداشت شده در اصفهان

حمید شفیعی و همسر وی ریحانه آقاجری بازداشت شده در اصفهان
علیرضا فیروزی و سورنا هاشمی

> حشمت اله طبرزدي

ام البنین ابراهیمی، خانم الهام احسنی، ژیلا کرم زاده مکوندی، لیلا سیف الهی، فاطمه رستگاری و فرزانه زینعلی درحال حاضر در زندان اوین بسر می برند


مرتضي اميري جرقويه فرهنگي و معلم - بازداشتی در اصفهان


حسین نیاکان یکی از بازاریان تهران


مهدی اژدری، بابک میامی، حسن کریمی و شهروز تختی از فعالین مدنی آذربایجانی روز سه شنبه ۴ اسففتد ۸۸ از سوی ماموران اداره اطلاعات اردبیل بازداشت شدند.


* جعفر پناهی به همراه همسر و دخترش و نیز پانزده تن از مهمانانش در منزلی مسکونی اش و نیمه شب بازداشت گردید که تا کنون از وضعیت آنان و اسامی مهمانان ایشان خبری درج نشده است

فعالان دانشگاهی

>سید مهدی خدایی، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد شهر ری

>امید منتظری دانشجوی سال آخر حقوق در دانشگاه علامه طباطبایی

>راضیه جعفری دانشجوی دانشگاه شیراز -زندان عادل آباد شیراز

>بهنام علی یاری که در محدوده دانشگاه هنر بازداشت گردید

>مهدی کلاری دانشجوی دانشگاه شریف و نفر دوم المپیاد شیمی کشور

>امیر علی حاج محمد رضایی دانشجوی علامه طباطبایی
> بهزاد آذرهوشنگ - فارغ التحصیل مهندسی عمران از دانشگاه انوشیروان بابل
> ایمان ابراهیمی - از اعضای انجمن اسلامی دانشکده مهندس دانشگاه آزاد مشهد
> علیرضا ابوفاضلی - دانشجوی دانشگاه علم و صنعت
> نادر احسنی - فعال دانشجویی
> نفیسه اصغری - دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی شیمی دانشگاه شریف
> علی اکبر اعجمی - دانشجوی دانشگاه تهران و از فعالین چپ در سبزوار که به تازگی به اوین منتقل گردید
> مرتضی ایزدی - فعال دانشجویی و عضوستاد 88 استان گیلان
> اسماعیل ایزدی خواه - از فعالان سابق دانشجویی
> محسن بیات - دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
> حمید تمدنی - دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
> گلناز توسلی - دانشجوی دانشگاه آزاد دانشکده هنر تهران مرکز
> امیر ثابت مقدم - دانشجوی دانشگاه مشهد
> مهدی جعفری - دانشجوی مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد
> موسی جلالی خواه - عضو شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه بابل
> مصطفی حسین زاده - دبیر فرهنگی شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه بابل
> علی خجسته - دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
> یاسر خسروی زاده - دانشجوی سال چهارم مهندسی برق و از فعالان دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
> محمدعلی رفیعی - عضو دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
> امیر رمضانی پور - عضو شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه بابل
> یاشار دارالشفایی - دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه تهران
> آرشام دامغانی - دانشجوی دانشگاه مشهد
> تارا سپهری فر - دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف
> هادی سجادی - دانشجوی اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد
> مرتضی سیمیاری - فعال دانشجویی
> علی شاهینی - دانشجو دانشگاه گیلان
> سینا شکوهی - فعال دانشجویی، عضو دانشجويان و دانش اموختگان ليبرال و عضو ستاد شهروند آزاد
> فواد شمس - فعال دانشجویی
> روح الله صحرایی - دانشجوی دانشگاه علم و صنعت
محمد جعفر طهماسبی - فرزند وزیر مستعفی احمدی نژاد و عضو انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران
> وحید عابدینی - عضو اسبق انجمن دموکراسی خواهان دانشگاه تهران
> نوید عابدینی - دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
> پیمان عارف - فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل
> مهدی عربشاهی - دبیر تشكیلات دفتر تحكیم وحدت
> فرشاد عزیزی - مسئول ستاد 88 دانشگاه آزاد مشهد
> احسان علایی فر - عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت گلستان
> ميلاد فدايي - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد تهران جنوب
> فرهاد فرنود - عضو انجمن اسلامی دانشگاه شریف
> علیرضا فیروزی - فعال دانشجویی
> حمیده قاسمی - دانشجوی کشاورزی واحد ابوریحان دانشگاه تهران
> حسين كيا روستا - دانشجوي دانشگاه آزاد كرج و عضو ستاد كروبي در كرج
> مهدیه گلرو - فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل
> علی لطیفی - دانشجوی دانشگاه مشهد
> البرز محبوب خواه - از اعضای سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر
> علی مطهری - دانشجوی اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد
> علی معموری - دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
> احسان میرسعیدی - عضو شورای صنفی دانشکده کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر
> امیر مقدم - دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
> ضیاء نبوی - دانشجوی ستاره دار و سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل
> امین نظری - فعال دانشجویی و عضو دفتر تحکیم وحدت
> مصطفی نیلی - فعال حقوق بشر و دانشجوی رشته حقوق
> محمد امین ولیان - عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پایه دامغان
> سورنا هاشمی - فعال دانشجویی
> نیلوفر هاشمی آذر - دانشجوی معماری دانشگاه تهران

> مهران هدشی - دانشجوی دانشگاه مشهد

> ابراهيم نوحی - دانشجوي دانشگاه علم و صنعت
>ابولفضل قاسمي - فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه علامه
> احسان خانی - دانشجوي دانشگاه نجف آباد


> سید منصور موسوی - دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبائی

> رامين ابراهيمي - دانشجوی ترم اول عمران دانشگاه خواجه نصیر

>حسين محمودي - دانشجوي پزشکی

> محمدحسين محسنی - دانشجوی مکانیک دانشگاه تهران


اساتید


> دکتر امیر احمدی زاده استاد دانشگاه و از شاگردان آیت الله منتظری


> هادي حکيم شفايي استاد زبان انگليسي دانشگاه آزاد واحد بجنورد




زندانیان سبز


> حامد اصغر پور(تايید نشده)
> امير امير انتظامي(تايید نشده)
> زهرا بهرامی - تبعه هلند
> مجيد پور عابد(تايید نشده)
> پیمان چالاکی
> سيد عليرضا حسيني(تايید نشده)
> محسن حكيمي(تايید نشده)
> كمال حيدر دوست(تايید نشده)
> ابوالحسن دارالشفایی
> علي ذوالانوار(تايید نشده)
> فرزانه زینالی - از حامیان مادران عزادار
> منصور ساعتچی - فرهنگی بازنشسته
> اشكان سعيدی (تايید نشده)
> مهرداد طاهری
> مصطفي عرب (تايید نشده)
> حمید رضا قاسم پور نجف آبادي (تايید نشده)
> سحر قاسم نژاد
> فرشيد كريمي(تايید نشده)
>فرامرز محمدی

>بهرام موسيوند(تایید نشده)

> پیمان مهدیان
> عارف ناصري(تايید نشده)
> سید ظهور نبوی
> مهری نبوی
> امیر نصيري
>آرين نظام آبادي(تايید نشده)
> روژان نوريان(تايید نشده)
> مهدي واعظي(تايید نشده)
> مهسا يداللهي رضوي(تايید نشده)









مجاهدین انقلاب اسلامی

> مهرداد بال افکن - عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب منطقه اصفهان
>فیض الله عرب سرخی - عضو شورای مرکزی
> علی قلی تبار - رییس سازمان مجاهدین انقلاب در استان گلستان
> احمد کیقبادی - عضو سازمان مجاهدین انقلاب در گرگان
> بهزاد نبوی - از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
> سیدمصطفی تاج زاده - عضو شورای مرکزی

مشارکت


>آذر منصوری - معاون سیاسی دبیر کل جبهه مشارکت
>احمد احمدپور - عضو مجمع مدرسین حوزه قم و شورای مرکزی جبهه مشارکت منطقه قم
>مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزیر کشور در دولت خاتمی
> عبدالله رمضان زاده - سخنگوی دولت دوم سیدمحمد خاتمی
> داوود سلیمانی - عضو شورای مرکزی و نماینده مردم در مجلس ششم
> ابراهیم شریف پور - عضو جبهه مشارکت و از فعالان ستاد موسوی در بانه
> محسن صفایی فراهانی - عضو شورای مرکزی و رئیس هیات اجرایی جبهه مشارکت ایران اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس ششم و رییس اسبق فدراسیون فوتبال
> علیرضا فلاحتی - مسئول شاخه جوانان مشارکت در شهر بابل
> مهدی گيلانی - عضو شاخه جوانان و نایب رئيس ستاد ۸۸ خراسان رضوی
> اروجعلی محمدی - فرماندار سابق اردبیل
> مهدی محمودیان - عضو کمیته اطلاع رسانی
> محسن میردامادی - دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی،نماینده مردم تهران و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم

> حسین نورانی نژاد - رئیس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی
> سعید نورمحمدی - عضو شاخه جوانان


فعالان ملی مذهبی و نهضت آزادی

> امیرخسرو دلیر ثانی - عضو جنبش مسلمانان مبارز
> صدری نیا - از فعالان ملی مذهبی تبریز
> فرید طاهری - عضو شورای نهضت آزادی
> سیدرضا طباطبایی - فعال ملی مذهبی
> مهدی قلی زاده - عضو نهضت آزادی
> حسام کاویاری - فعال ملی مذهبی
> ابراهیم یزدی - دبیرکل نهضت آزادی (از زندان منتقل و در بیمارستان برای عمل قلب باز بستری شد)


جبهه ملی

> عیسی خان حاتمی - عضو شورای مرکزی






فعالان مدنی و حقوق بشری

> شیوا نظرآهاری - از اعضای گزارشگران حقوق بشر
>نوید خانجانی عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر
>مهدی آمیزش -فعال حقوق کودک
> الهام احسنی - فعال حقوق کودک
> رضا اکوانیان - از فعالا مدنی یاسوج
> محمد اکوانیان - از فعالا مدنی یاسوج
> حسن اکوانیان - از فعالان مدنی یاسوج
> سما بهمنی - فعال حقوق بشر
>سعید جلالی - از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر
> سعید حائری - از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر
> مهرداد رحیمی - از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر
> مریم ضیاء - فعال حقوق کودک
> محمد غزنویان - فعال حقوق کودک
> سعید کلانکی - از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر
> کوهیار گودرزی - از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر
> نازنین فرزانجو - از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
> علي قادر - عضو کانون دفاع از حقوق کودکان
> ماه فرید منصوریان معمار - فعال محیط زیست
> سعیده میرزایی - فعال حقوق کودک
> بابک نظری - فعال حقوق کودک


فعالان زنان

> مریم کریمی
> پروین کهزادی
> سمیه مومنی - روزنامه نگار و از اعضای کمپین


فعالان کرد

>علی کانطوری، از فعالان دانشجویی طیف چپ از سوی شعبه ۱۰۴ دادسرای عمومی سنندج به ۱۵ سال حبس

>پخشان عزیزی دانشجوی کرد رشته مددکاری اجتماعی
> سیوان اداک - عضو شورای مرکزی جبهه متحد کُرد
> دارا حسینی - دبیر و از اعضای شورای مرکزی اتحادیه دمکرانیک دانشجویان کُرد
> مختار زارعی - عضو شورای مرکزی جبهه متحد کُرد
> خلیل شهبازی - عضو شورای مرکزی جبهه متحد کُرد
> کاوه قاسمی کرمانشاهی - فعال حقوق بشر و از اعضای سازمان حقو بشر کردستان، از اعضای کمپین یک میلیون امضا و همچنین سازمان ادوار تحکیم وحدت
> آزاد لطفوری - عضو شورای مرکزی جبهه متحد کُرد


فعالان کارگری

منصور اسانلو - عضو سندیکای اتوبوسرانان

> علیرضا ثقفی - فعال کارگری و عضو کانون نویسندگان ایران
> رضا رخشان - فعال کارگری و مسئول روابط عمومی سندیکاری کراگران شرکت نیشکر هفت تپه
رحمان ابراهیم زاده ،

لقمان ایزدی ،از فعالان کارگری
ابراهیم سلطانپور ،از فعالان کارگری
رحیم بایزیدی از فعالان کارگری
،عزیز پیره ، از فعالان کارگری



جامعه بهاییان



>منیره منزویان شهروند بهایی ساکن سمنان

> افشین ایقانی - از بهاییان سمنان
> اشکان بصاری - از بهاییان تهران
> ماریان جعفری - از بهاییان تهران

> علاء الدين (نيکي) خانجاني - فرزند جمال الدين خانجاني یکی از هفت مدیر جامعه بهایی

> رومینا ذبیحیان - از بهاییان تهران
> احمد روحانی - از بهاییان تهران


> هوتن سیسانی - از بهاییان تهران
> ابراهیم شادمهر - از بهاییان تهران

> پیام فناییان - از بهاییان تهران
> بابک مبشر - داماد لوا خانجانی



نویسندگان و هنرمندان

> رضا خندان - یکی از دبیران کانون نویسندگان ایران

> جمیله دارالشفایی - فیلمنامه نویس
> خلیل درمنکی - منتقد ادبی
مجید غفاری - همسر مهرانه آتشی
> شاهین فضلی - فعال مدنی و دانشجویی و منتقد سینما
> نیلوفر لاری پور - ترانه سرا
> ملودی محمودی - آهنگساز
> رضا نجفی - مترجم


فعالان مطبوعاتی


> بدرالسادات مفیدی - روزنامه نگار و دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران

> مسعود باستاني همسر مهسا امرآبادی(روزنامه نگار) که به زندان خطرناک گوهردشت منتقل شده است
> ساسان آقایی- روزنامه نگار و فعال سیاسی
> بهمن احمدی امویی -روزنامه نگار و همسر ژیلا بنی یعقوب (روزنامه نگار)
> علی محمد اسلامپور ، سردبیر نشریه نوای وقت کرمانشاه و وبلاگر قصر نیوز


> نعیمه دوستدار- روزنامه نگار، شاعر و نویسنده
> محمد غزنویان - روزنامه نگار و فعال اجتماعی قزوین
> وحید پوراستاد - روزنامه نگار

> محمد پور عبدالله - وب نگار و فعال دانشجویی
> علی رضا ثقفی- روزنامه نگار و سردبیر ماهنامه راه آینده و عضو تحریریه نقد نو

> احمد جلالی فراهانی - دبیر سرویس اجتماعی خبرگزاری مهر یک روز پس از اخراج از خبرگزاری مهر در ۱۷بهمن بازداشت شد


>> حسن ظهوری - خبرنگار ارشد حوزه میراث فرهنگی
> خلیل درمنکی - نویسنده و منتقد ادبی
> احسان مهرابی - خبرنگار پارلمانی روزنامه اعتماد ملی و فرهیختگان
> مصطفی دهقان - زنامه نگار حوزه اجتماعی تعدادی از نشریات
> مهرداد رحیمی - وبلاگ نویس، فعال حقوق بشر، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق بین الملل و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر
> زينب کاظم خواه - خبرنگار خبرگزاری دولتی
> اکبرمنتخبی، روزنامه نگار با سابقه قدیمی در روزنامه های شرق، هم میهن، همشهری و مجله شهروند امروز
> مختار زارعی - روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه متحد کرد، ۱۰ دی
> رضا رفیعی فروشانی- روزنامه نگارآزاد، متهم به جاسوسی و دریافت ۴ هزار درهم، به ۷ سال تعزیری و ۵ سال تعلیقی محکوم شد
> عیسی سحرخیز، از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی ، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران اصلاحات و از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران
> امید سلیمی - خبرنگار عکاسی نشریه نصف جهان در اصفهان
> فواد شمس - فعال دانشجويی ، وبلاگ نويس و روزنامه نگار
> سعید متین پور- فعال حقوق بشر و روزنامه نگار آذربایجانی، محکوم به ۸ سال زندان
> مهرداد رحيمی -فعال سياسی- مدنی، وب نگار وعضو کمپین یک میلیون امضا فارغ التحصيل کارشناسی ارشد حقوق بين الملل ، قائم مقام کميته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی

> نوشین جعفری - خبرنگار بیست و دو ساله سرويس ادب و هنر روزنامه اعتماد
> امید منتظری - شاعر و روزنامه نگار، فرزند مهین فهیمی
>اروین صداقتکش - پژوهشگر موسیقی، و یکی از نویسندگان مجله تخصصی موسیقی فرهنگ و آهنگ
> نوشين جعفري - خبرنگار سرويس ادب و هنر روزنامه اعتماد
> لیلی فرهادپور - ویسنده،روزنامه نگار و فعال زنان
> علی محمد اسلامپور - سردبیر نشریه نوای وقت کرمانشاه
> محمد صدیق کبودوند - رئیس سازمان حقوق بشر کردستان و سردبیر نشریه پیام مردم ~محکوم به ۱۱ سال حبس تعزیری بازداشت۱۰ تیر ماه ۱۳۸۶
> نادر کریمی جونی - سردبیر و روزنامه نگار نشریاتی چون "گزارش، فکر، جهان صنعت، و سیاست روز". محکوم به ۱۰ سال حبس تعزیری. نادر به دلیل درصد بالای جانبازی در جنگ نیازمند رسیدهگی مداوم پزشکی دارد
> نیلوفر لاری پور - شاعر، ترانه سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ
> مجتبی لطفی -جانبازان شیمیایی در دوران جنگ ایران و عراق .روحانی وب نگار

> سید مسعود لواسانی - روزنامه نگار و وبلاگ نويس
> سعید لیلاز - روزنامه نگار اقتصادی و عضو هئیت سردبیری تحریره روزنامه سرمایه
> حمید مافی - وب نگار و فعال اجتماعی، دبیر سیاسی روزنامه فرهنگ آشتی،

> جواد ماهزاده - داستان نویس و روزنامه نگار ، نویسنده رمان
> محمد نوری زاد - روزنامه نگار ،مستند ساز و کارگردان تلویزیون

> مهدی محمودیان - فعال حقوق بشر و روزنامه نگار اصلاح طلب

http://behsan.blogfa.com

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

زنان دستگیرشده اعتراضات اخیر در سلولهای انفرادی زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تعدادی از زنان دستگیر شده در جریان اعتراضات عاشورا و 22 بهمن در سلولهای انفرادی بند زنان زندان گوهردشت کرج تحت شکنجه بسر می برند.
تعدادی از زنان دستگیر شده دراعتراضات عاشورا و روزهای قبل از 22 بهمن و روز 22 بهمن در سلولهای انفرادی بند زنان زندان گوهردشت در شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی نگهداری می شوند. در حال حاضر حداقل 3 نفر از آنها در سلولهای انفرادی بسر می برند.آنها بدلیل پر بودن سلولهای انفرادی بند سپاه زندان گوهردشت به سلولهای انفرادی بند زنان منتقل شده اند. بازجویان وزارت اطلاعات با شکنجه های روحی و جسمی قصد دارند که از آنها اعترافات دروغین برای پرونده سازی و صدور احکام سنگین بگیرند.
اسامی تعدادی از آنها به قرار زیر می باشد:
1-خانم فاطمه ویسی روز عاشور دستگیر و به سلولهای انفرادی بند زنان زندان گوهردشت منتقل شد.اعضای خانواده زندانی سیاسی فاطمه ویسی توسط این رژیم به خاطر اعتقادت سیاسی آنها اعدام شده اند.
2-مریم بهرامی از دستگیر شدگان روز 22 بهمن است
3- خانم کریمی گفته می شود از هموطنان بهائی است
4 خانم سمیه حسینی که همراه با برادرشان در روز 22 بهمن دستگیر شده اند گفته می شود اخیرا آزاد شده اند.
شرایط سلولهای انفرادی بند زنان زندان گوهردشت کرج قرون وسطائی و معمولا برای بازداشتهای کوتاه مدت بکار برده می شود. در این سلولها در سالهای گذشته قتلهای زنجیره ای روی داده است که پیش از این ما با اسم و مشخصات آنها را افشاء کرده بودیم.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیریهای گسترده مردم ایران و قرار دادن آنها در سلولهای انفرادی،شکنجه های قرون وسطائی و غیر انسانی برای گرفتن اعترافات دروغین جهت صدور احکام سنگین را محکوم می کندو از دبیر کل ،کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگران ویژه شکنجه و دستگیریهای خودسرانه می خواهد که برای پایان دادن به جنایتها سیستماتیک و مستمر علیه مردم ایران خواستار تشکیل جلسه اصطراری شورای امنیت برای رسیدگی به جنایت علیه بشریت در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

پیشنهاد "تایمز مالی" برای کمک به جنبش سبز

رئیس گروه سیاست بینالمللی روزنامه تایمز مالی آلمان، در یک تفسیر تازه پس از بررسی بیحاصل بودن مذاکره و جنگ، کمک به مردم ایران برای تغییر رژیم در این کشور را راهحل سومی معرفی میکند که برای ایران و غرب ثمربخش است.
Ines Zöttl رئیس گروه سیاست بینالمللی روزنامه تایمز مالی آلمان، شاید یکی از معدود روزنامهنگاران غربی باشد که به طور مشخص از تغییر رژیم در ایران پشتیبانی میکند. او معتقد است که جمهوری اسلامی ایران، در مناقشه اتمی آنقدر به بازی موش و گربه ادامه میدهد که به نخستین بمب اتمی دست یابد. پس مذاکره غرب با این حکومت دیگر ثمریندارد.
تحریم سودی ندارد
سوتل با اشاره به آخرین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی که از اهداف جمهوری اسلامی برای دسترسی به سلاح اتمی پرده برداشته است، مینویسد:«ممکن است این فریاد این بار منتهی به اقدام شود و شورای امنیت سازمان ملل متحد بر سر تحریمهای تازه به توافق برسد، اما یک تحریم جدی با منافع غرب در تضاد است و این محدود به چین نمیشود. هیچکس حاضر نیست ریسک قطع جریان نفت ایران و احتمالا بسته شدن تنگه هرمز را بپذیرد. علاوه بر این تحریمهای شدید به احمدینژاد بهانه مناسبی خواهد داد تا ویرانی اقتصادی رو به افزایش ایران را توجیه کند.»
عوارض جانبی حمله نظامی
رئیس گروه سیاسی تایمز مالی، سپس احتمال حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران را به عنوان دومین راهی که تاکنون در دستور کار آمریکا بوده به زیر پرسش میبرد و در این مورد مینویسد:«بهای یک حمله نظامی با توجه به چشمانداز موفقیت اندک آن، بسیار بالا است. بیشتر کارشناسان هشدار میدهند که یک جراحی نظامی تنها میتواند از سرعت پیشرفت برنامه اتمی ایران بکاهد. تضاد میان آمریکا، اسرائيل و جهان عرب تشدید خواهد شد و ایران از توان بالقوه خود برای بیثبات کردن منطقه از جمله عراق و لبنان بهره خواهد برد. ایران، در استفاده از تجربه غنی خود در مورد پشتیبانی از تروریستها در تمام جهان نیز تاخیر نخواهد کرد.»
راه سوم: حمایت جنبش سبز
اینس سوتل سپس نتیجه میگیرد که راه سومی وجود دارد و آن کمک به مردم ایران برای تغییر رژیمی است که از آن به ستوه آمدهاند. او مینویسد:«جهان باید سرانجام هدیهای تاریخی را که ایرانیان، یعنی مردم و نه دولت، پشت درش گذاشتهاند، دریافتکند. روی پاکت این هدیه نوشته شده است: تغییر رژیم.»
در دنباله این بحث میآید:«مقایسه با توطئه کثیف سیا برای سرنگونی محمد مصدق در سال ۱۹۵۳ گمراه کننده است. این خود مردم ایران هستند که به پا خاستهاند و به رغم اعدامها و تصفیهها، اعتراضاتشان همچنان شعله میکشد. جنبش مخالف، یکپارچه نیست، اما چهرههای خودش را دارد. (اینجنبش) دارای شهامتی باورنکردنی است و به صورت جدی در دستگاه قدرت شکاف ایجاد کرده است.»
اشتباه جهان غرب
روزنامهنگار آلمانی، سپس از برخورد جهان غرب با اعتراضات مردم ایران شکوه میکند و مینویسد:«غرب طوری رفتار میکند که انگار مساله ربطی به آن ندارد. چند محکومیت تقریبا اخلاقی و دیگر هیچ.»
مقاله تایمز مالی چنین ادامه مییابد:«زمان تفکیک مسخره تنش هستهای و جنبش دموکراسیخواهی فرارسیده است. این نظریه بر این پایه بنا شده است که در صورت مداخله غرب در امور داخلی، یک معامله اتمی غیرممکن خواهد شد. اما این چک سفید تنها به ثبات حکومت کمک خواهد کرد »
یک انتخابات بی اعتبار
رئیس گروه بینالمللی تایمز مالی در مقاله روز ۲۵ فوریه خود پیشنهاد میکند:«اوباما، مرکل و اتحادیه اروپا باید انتخابات ریاستجمهوری ایران در ماه ژوئن را بیاعتبار اعلام کنند. غرب باید اهداف تظاهرکنندگان را به رسمیت بشناسد. باید بر وجود زندانیان تاکید کند، از شکنجه بگوید. آن نقطهای که این اقدامات میتوانست جنبش سبز را بیاعتبار کند، مدتهاست پشت سر ما قرار گرفته. هیچ ایرانییی نمیپذیرد که قدرتهای خارجی در پشت سر تظاهرات قرار داشتهاند. حرفها بیاثر نیستند. دالائی لاما قدرتش را از همبستگی جهانی میگیرد.»
مقاله با پیشنهاد یافتن راهحلی بینالمللی برای پشتیبانی فنی و مشورتی از گروههای مدافع حقوق بشر در ایران به پایان میرسد. اینس سوتل مینویسد:«نیویورکتایمز از نرمافزاری مینویسد که میتواند سد سانسور را بشکند. این نرم افزار را به صورت تولید انبوه به ایران برسانیم. ایرانیان، ۳۱ سال پیش شاه را راندند. کمک کنیم تا از چنگ ملاها رها شوند.»
جواد طالعی
تحریریه: یلدا کیانی

دانشگاه آزاد دانشجویان تبعیدی را ثبت نام نکرد

سازمان مركزی دانشگاه آزاد از ثبت نام دانشجویان واحد تهران مركز كه با حكم تجدیدنظر كمیته مركزی انضباطی، به واحدهای مختلف این دانشگاه تبعید شده بودند، ممانعت به عمل آورد.
به گزارش ادوار نیوز، این دانشجویان بعد از گذاراندن یك ترم تعلیق، برای ثبت نام در ترم جدید به واحدهای مربوطه مراجعه كرده ند که به آنها گفته شد سازمان مركزی دانشگاه آزاد اجازه ثبت نام آنها را نمی دهد.
از سوی دیگر پیگیریهای صورت گرفته از سازمان مركزی، با این پاسخ همراه شده كه اعتراض بعضی نهادهای خاص به این احكام تجدیدنظر، موجب لغو آنها شده است.
این درحالی است که بنا بر آییننامه های انضباطی موجود دانشگاهها، تنها مرجع لغو احكام، كمیته تجدیدنظر است كه این كمیته هم حكم به تبعید و تعلیق این دانشجویان داده است. از این رو اقدام سازمان مركزی دانشگاه آزاد در ممانعت از ثبت نام آنها کاملا غیرقانونی میباشد.
محمد شوراب، امیر منشاری، فرزاد اسلامی، آرمین شریفی، حسين معصومي، رضا علیزمانی، حسام نصیری، علی مظلوم الحق و میلاد پورعیسی دانشجویانی هستند که در پی صدور احکام تجدیدنظر به واحدهای رودهن، اسلامشهر، تاكستان، دماوند، پرند و شهریار تبعید شدهاند.
گفتنی است بسیاری از دانشجویان دانشگاه آزاد واحدهای مختلف كشور تحت فشار نهادهای امنیتی به محكومیت های سنگینی محكوم گشته اند كه نمونه های آن در دانشگاه های آزاد نجف آباد، مشهد، اهواز، دزفول و در مورد اخیر در واحد تهران-مركز دیده شده است.

موج های بعدی اعترا ض شاید مهیب تر باشد/آرام شدن خیابانها نشانه بهبود اوضاع نیست

حميدرضا جلايي پور
این مصاحبه ای است که روزنامه بهار با دکتر حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه در انجام داده و در آن به تحلیل رفتار حاکمیت و جنبش سبز در قبال یکدیگر پرداخته است. در این گفتگو که «زینب اسماعیلی سیویری»انجام داده، وی بر قوی بودن ریشه های جنبش سبز و ناتوانی حکومت از ادامه رفتارهای خشونت آمیز در درازمدت سخن می گوید:
در چند ماه گذشته، شرایط کشور به سمت نوعی خشونت نگرانکننده رفته است به نظر شما علت رادیکال شدن فضای سیاسی کشور چیست؟
اولاً آنچه که در چند ماه گذشته در کشور شاهدش بودیم یک اعتراض مدنی بود ولی عدهای با توسل به امکانات رسمی به صورت خشونتآمیز با آن برخورد کردند. ثانیاً رادیکالیسم با خشونت یکی نیست. رادیکالیسم یعنی تغییرات بنیادی را پیگری کردن و خشونت یعنی وسایل اجبارآمیز را به ناحق علیه دیگران به کار بردن. شما اگر رادیکالیسم را با خشونت یکی کنید بعد مجبور میشوید تمام انسانهای فرهیختهای را که در جریان انقلاب اسلامی مبارزه کردند آنها را طرفدار خشونت بدانید که این ارزیابی غلطی است.
اگر از منظر کشوری، ملی و سیاسی به خشونت نگاه کنیم و کمی عمیقتر بحث کنیم سوال اینگونه مطرح میشود که ما چه کردیم که میلیونها نفر به اعتراض به خیابان آمدند؟ این اتفاق را نباید ساده گرفت. الان خیلی ساده بحث میکنند، میگویند: «سه میلیون نفر ۲۵ خرداد آمدند، خب بعد هم توجیه شدند، اول فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، بعد که متوجه شدند تقلب نشده، به خانههایشان برگشتند، حالا یک مشت آدم خشونتطلب و منافق و سلطنتطلب و اسرائیلی و مزدور آمریکایی هستند و پررویی میکنند و ول نمیکنند!». در صورتیکه سؤال این است که آیا واقعاً آن سه میلیون نفر به خانههایشان رفتند؟ یا به آنها مجال اعتراض مدنی داده نمیشود؟
این بدیهی است که دولت باید به اعتراض مردم جواب بدهد. وقتی جواب نمیدهد مردم معترضتر میشوند. و با توجه به شرایط و فرصتها این اعتراض را اینجا و آنجا، امروز و یا در آینده به نحوی نشان میدهند.
علت این رادیکال شدن فضا را چگونه میتوان بررسی کرد؟
در مورد چرایی این اتفاق دلایل گوناگونی را میتوان برشمرد: یکی از دلایل آن این است که نظام سیاسی طبق قانون اساسی ما باید برآمده از خواست مردم باشد، همه مردم. همه آدمهایی که بالغ هستند و میتوانند رای بدهند و کاندیدا شوند. نظام سیاسی باید برآمده از ۷۰ میلیونی باشد که در جغرافیای ایران کنونی زندگی میکنند. حالا یک عدهای پیدا شدهاند که مدام این نظام سیاسی را کوچک کردهاند. مدام آدمهایی را بیرون میریزند. اتفاقی که در انتخابات ریاستجمهوری رخ داد، این است که: آنها که بیرون ریخته شدهاند، از باقیماندگان در داخل نظام بیشترند. و اصلاً جامعه سیاسی ایران دوتیکه شده است.
اتفاق دیگر این است که طردشدگان در قیاس با باقیماندگان، برتری کیفی دارند و جمعیتی انتقامگیر نیستند. یک جمعیت تحصیلکرده دارای اخلاق مدنی هستند که عزت خودشان و کشور را میخواهند. واز اداره لافزنانه کشور خسته شدهاند.میخواهند در سرنوشت کشورشان اثرگذار باشند.
به نظر میرسد اینها که بیرون از دایره قدرت رسمی قرار گرفتهاند به این نتیجه رسیدهاند که قدرت اجتماعیشان از آنها که داخل دایره هستند، بیشتر است. ندادن مجوز راهپیمایی هم، این فرضیه آنها را تقویت میکند. خوب اگر معترضین به نتایج انتخابات تعداد کمی هستند و پنجاه میلیون نفر نتایج انتخابات را قبول دارند این دیگر نگرانی ندارد؛ به مهندس موسوی مجوز یک سخنرانی بدهند تا قلّت جمعیت معترض را ایرانیان و جهانیان ببینند.
حالا من میگویم قطعاً مجوز نمیدهند اما باید بدانند که مشکل چیست؟ خودشان برای خودشان موضوع را ماستمالی نکنند. مشکل این است که افراطیون در حال تلاش برای استقرار یک ساختار محدودِ اقتدارگرا هستند.
حالا در واکنش به این سیاست تنگنظرانه وایران و اسلامسوز، افراد کیفی جامعه در حال انجام رفتار مدنی است.
این جنبش مدنی و اعتراضی در سالهای اخیر در هیچ کجای دنیا دیده نشده. ایران از این نظر، بینظیر است که در آن عدهای از درآمد نفت و مالیات شهروندان استفاده کنند و با مردم برخورد کنند ولی مردم باز رفتار مدنی نشان دهند.
غیرطبیعی است که یک ملت تحصیلکرده توانا که ۳۰ سال پیش بزرگترین انقلاب در کشورهای منطقه را تجربه کرده و میخواسته ساختار سیاسی دربرگیرندهای بسازد، حالا از طرف تندروهای لافزن، تحت فشار است تا به سمت نظامی محدود هدایت شود و پاسخ معترضان هم از جانب آنها بگیر و ببند و متهم شدن به وابستگی به بیگانگان است. خب معلوم است که با این وضع فضا بحرانی میشود.
با این همه به نظر من مردم تهران و آنها که معترض بودند، مدنیترین رفتار را از خودشان نشان دادند.
زیرا دولت به عنوان وسیعترین و موثرترین نهاد سازمان یافته جامعه ماست. این نهاد در ایران از لحاظ حجم، تعداد و منابع و قلمروهای دخالت در تمام دنیا بینظیر است، چون بر حوزههای دین، اقتصاد، بوروکراسی، فرهنگ و ... تسلط دارد. در جامعه ما سپهری نیست که زیر تسلط دولت نباشد. نهادی با چنین اهمیت و تاثیر چگونه اداره میشود؟ یکی از روشهای فعلی تندروها این است که تنها همان هویتی که خودشان معرفی میکنند، باید مورد توجه مردم قرار گیرد. اینها معتقد به تکثر هویت نیستند. معتقد به القا هویتی که خودشان تشخیص دادهاند، هستند. در چنین وضعیتی فضا نمیتواند منعطف باشد، بلکه فضا همین میشود که میبینید. به لحاظ هویتی، تک پایهای پیش میروند. به عنوان مثال جوانان تهران، خود را ایرانی میدانند، خود را مسلمان و شیعه هم میدانند. خود را عضو جامعه ایرانی و جهانی هم میدانند. در عین حال برخی خودشان را متخصص یک حرفه یا فنی میدانند. بعضیها خود را محقق میدانند. برخی هم خود را یک کاسب شریف میدانند. آدمهایی که الان در تهران زندگی میکنند هویتیابیهای خیلی متکثری دارند و با این هویتها در حال زندگی هستند. وقتی تندروها هویت القایی خود را وحی منزل تلقی میکنند طبیعی است که افراد نسبت به آن واکنش نشان دهند.
افق این اتفاقات چیست؟ فضا در چند ماه گذشته مدام رادیکالتر شده است، آیا قرار است اینگونه ادامه یابد؟
در مورد افق این ماجرا هم نباید سطحی برخورد کرد. یک عده فکر میکنند بالاخره معترضان حرف خودشان را به کرسی مینشانند. مخالفان تندرو که در قدرتند هم میگویند جمعش کردیم. اصلاً اینطور نیست. کسی نمیتواند ادعا کند که حتماً افق اینگونه خواهد بود- چون افق توسط برآیند نیروهای اصلی جامعه سیاسی و شرایط جامعه ایران تعیین میشود. الان حداقل سه نیرو در جامعه سیاسی است. اولین نیرو همین تندروهایی هستند که دنبال ایجاد یک نظام یکپارچه هستند. یعنی یک دولت مقتدر چندنفره و یک جامعه مدنی سازماندهی شده به وسیله نهادهای امنیتی و با مردمی مطیع، که این نیرو روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد. دو نیروی دیگر هستند که از سوی جنبش اجتماعی مردم ایران هم حمایت میشوند. یکی همین نیروهای اصلاحطلب به رهبری موسوی، کروبی و خاتمی هستند که من به آنها سبزهای مدنی میگویم. نیرویی که مطالباتش را از طریق سازوکارهای موجود در قانون اساسی پیگیری میکند. این نیرو برخلاف نیروی اول که قدرت سیاسی رسمی را در دست دارد، قدرت اجتماعی دارد و روی چهل درصد جمعیت نفوذ دارد. یک نیروی دیگر هم هست که روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد که آنها دنبال تغییرات جدیتر هستند و معتقدند با ساختار موجود قانون اساسی نمیتوان معضلات جامعه را حل کرد که من به آنها سبزهای انقلابی میگویم. آینده جامعه سیاسی باب میل هیچکدام از این سه نیرو پیش نمیرود بلکه برآیندی از این سه نیرو در ربط با شرایط جامعه است که اتفاق میافتد و پیشبینی قطعی آن کار سادهای نیست. به عبارت دیگر، فقط نیتهای آگاهانه این سه نیرو آینده را رقم نمیزند. نتیجه ناخواسته عمل این سه نیرو و شرایط جامعه جهت بردار تحولات سیاسی را روشن میکند.
پس ازانتخابات اتفاقی که رخ داده این است که آن بخش مخذوف و بیرون رانده شده جامعه قدرت خود را در برابر انحصارطلبی تندروها دیده است یعنی همان ظهور جنبش سبز. بعید میدانم پتانسیلهای این جنبش مدنی و حقوق شهروندی به راحتی محو شود. مفیدترین کاری که میتوان کرد، جواب دادن به خواستهای آنهاست. اگر همان پنج خواسته مهندس موسوی اجرا شود، پتانسیل این جنبش تخلیه میشود. ولی بعید است که این کار انجام گیرد. زیرا تندروها فعلاً در حالت مستی ناشی از دوپینگ به سر میبرند. دوپینگ با نمایش پلیس در خیابانها، با تبلیغات تلویزیونی.
لذا اکنون سوال این است که اگر تندروها به گشایش سیاسی و بازگشت اصلاحات تن ندهند چه اتفاقی میافتد. من حدس میزنم که در کوتاه مدت مهمترین اتفاق همین است که افتاده است: بدین معنا که طیف تندروها به جای اداره و توسعه کشور دائم مجبورند دست به تهدید و برخورد و کنترل بزند، هرچه این روند افزایش و ادامه پیدا کند، شرایط بدتر و بدتر میشود. حتی اگر خیابانها هم آرام باشد. علامت خوب شدن شرایط این است که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدینش نترسد. تا وقتی که میترسد یعنی ریشههای تب در جامعه وجود دارد و خالیبندی تبلیغاتی آنها مبنی بر پیروزیشان فقط به درد روحیه دادن به هوادارانشان میخورد و کشور را از حالت کنترل به حالت مدیریت و اداره برنمیگرداند.
ممکن است در کوتاهمدت، تندروها در مقاطعی احساس کنند که اوضاع آرام شده است ولی این مطالبات پایان نمیگیرد این آدمها توی جامعه هستند. نمیتوان که آنها را توی دریا ریخت. توی ایران و خانههایشان هستند. تلویزیون میبینند، پشت کامپیوتر مینشینند. در محل کار و محافل و مهمانیهایشان با هم حرف میزنند. جایی نرفتهاند. همینجا هستند و هر چه هم کتک بخورند و دستگیر شوند، بحران ریشهایتر میشود. تاثیر خشونتها این است که نمایش خیابانی این اعتراضات مدنی کم میشود، ولی حذف نمیشود. پیشبینی من این است که حتی اگر این موج خیابانی کنترل شود، موجهای بعدی غیرقابل پیشبینیتر و شاید مهیبتر باشد.
ده سال پیش، تندروها، فکر کردند، یکسری دانشجو را کتک زدهاند و به خوابگاه حمله کردند و ۲۳ تیر مردم هم آمدند و بعد تمام شد. به اصطلاح سال ۷۸ تا ۸۰، اصلاحات را سرکوب کردند. اما کسی فکر نمیکرد که سال ۸۸، سه میلیون نفر در تهران به خیابان بیاید. به عبارت دیگر مساله آن سالها حل نشده بود. تندروها خیلی هنر کنند فقط در کوتاهمدت میتوانند کشور را کنترل کنند ولی اینجوری کشور اداره نمیشود. ببینید برای جشن و راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال مجبور میشوند صدها هزار نیروی امنیتی را در سراسر کشور بسیج کنند. این حاکمیت بر قلبها نیست. این کنترل بدنهاست.
اما برخی اصولگرایان معتقدند اگر ۱۸ تیر به خوبی سرکوب میشد، این اتفاقات رخ نمیداد.
اشتباه همین جاست. هر چه بیشتر سرکوب صورت گیرد، بحران بیشتری درست میشود. این بحران ممکن است امروز خودش را نشان ندهد اما در جامعه هست و در فرصتی خودش را نشان میدهد. این دفعه خودش را در انتخابات و در رفتار مدنی مردم نشان داد. دفعه دیگر معلوم نیست کجا.
اگر در انتخابات اعتراض مردم به رسمیت شناخته میشد و به احترام حداقل ۱۴ میلیون نفری که به طور رسمی اعلام کردند به مهندس موسوی رای دادهاند، اجازه میدادند صندوقها دوباره شمرده شود، ما که از افغانستان کمتر نبودیم.اعلام نتیجه انتخابات افغانستان دوماه طول کشید. گروههای بیطرف وارسی و داوری میکردند، بخشی از مردم توجیه میشدند. این کار انجام نشد و سطح انتقادات را از دولت به انتقاد از نظام افزایش دادند.
به نظر من اگر همین بیتدبیری ادامه پیدا کند بحرانی که میتواند سادهتر حل شود به بحرانی لاینحل تبدیل میشود. یعنی گرهای که با دست باز میشود بعداً با دندان هم باز نمیشود.
طیف میانهرو اصولگرایان تلاش میکند جامعه را به سمت تعادل هدایت کند. آیا نمودهایش در سطح جامعه هم دیده میشود؟
متاسفانه نه؛ فرصتسوزی زیادی شد. از بعد حوادث عاشورا به جای اینکه دست به کارخانه ملحدسازی و منافقسازی بزنند، حداقل باید خواستهای قانونی و منطقی معترضان را جدی میگرفتند. به جای این کار سیاست تهدید و رعب از طریق بگیر و ببند را ادامه دادند.
عدم تحمل جریانات سیاسی و حرفها هم یکی از اینهاست. مثلاً مناظرههای نیمبند ماه پیش بعد از مناظره آقای اطاعت تعطیل شد و دیگر تحمل نکردند. بزرگترین عاملی که باعث شده مردم پیگیر اخبار رسانههای خارجی باشند سیاستهای صداوسیما است. نظرسنجیها روندهای خیلی بدی را نشان میدهد. حداقل در تهران دوسوم علاقمندان به اخبار از طریق صداوسیما اخبار را نمیشنوند.
هر جنبشی اجزای متکثری دارد، یک ترکیب یک دست ندارد ولی فعلاً تندروها باید خدا را شکر کنند وجه غالب جنبش سبز، یک وجه اصلاحی و به دنبال احقاق حقوق شهروندی است. جنبش سبز، یک جنبش مدنی است، یک جنبش رادیکال انقلابی نیست. معتقدم که از جنبش مارتین لوترکینگ هم مدنیتر است.از جنبش ماندلا در آفریقای جنوبی هم مدنیتر است. تا به حال این جنبش مدنی بوده، حرفش را هم به صورت مدنی زده و دو وجهه هم دارد. بعضی فکر میکنند که وجه غالب این جنبش، وجه خیابانی است، اما این جنبش، وجه اخلاقی، فکری و ارزشی مهمی دارد، آنگونه که هرجا این آدمها هستند، این جنبش هم هست. در محافل، خانهها، اتوبوس، تاکسی، با این جنبه اعتراضها نمیتوان کاری کرد، مهمترین وجه این اعتراضها هم همین است. با استقرار نیروی پلیس میتوان با تجمعهای خیابانی برخورد کرد. اما وجه فرهنگی اعتراضها مهم است که نمیتوان با آن برخورد کرد. برخورد با آن باید اخلاقی و فرهنگی باشد نه از موضع قدرت و زور. با بسیج دهها هزار نیرو، روز افتخارآمیز ۲۲ بهمن را برگزار کردن که افتخار ندارد.
من قبول ندارم که میگویند ۳ میلیونی که روز ۲۵ خرداد به تظاهرات آمدند، بالای شهرنشین بودند، مگر کل مناطق بالای شهر چقدر جمعیت دارد؟ قشر متوسط همین شهر از جاهای مختلف به تظاهرات آمده بودند. تازه کدام علائم نشان داده یا تحقیقاتی نشان داده که طبقات ضغیف و فرودست طرفدار تندروها هستند.
دقت در برخی موضعگیریهای فعالان سیاسی اصولگرا نشان میدهد که آنها از موضعهای مختلفی سخن میگویند. برخی میخواهند هاشمی را حذف کنند، برخی از سران فتنه حرف میزنند و برخی هم کمی متعادلتر رفتار میکنند. علت این تفاوت دیدگاهها چیست؟
یکی از ویژگیهای جبهه مخالفان اصلاحطلب این است که تشتت دارند ولی در عین حال پروژههای گنده میخواهند اجرا کنند. مثلا میخواهند همه اصلاحطلبان را محو کنند، یک جنبش فراگیر ملی را به چند اغتشاشگر تقلیل دهند و یک نظام یکپارچه اقتدارگرا را که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود، ایجاد کنند.
آنها یک دست نیستند. ناهماهنگی جبهه مخالفان اصلاحات را حداقل میتوان در دو گروه دید. یک گروه کوچک که هر روز آب میروند و کوچکتر میشوند، تندروها هستند. در چند ماه اخیر در حال کم شدن هستند. همه سروصداها مال این گروه است اما چون از شش تا کانال حرفشان پخش میشود، بعضی فکر میکنند زیاد هستند. ولی طیف وسیعی هم بین اصولگرایان هستند که تندرویها را قبول ندارند. بالاخره آنها تجربه انقلاب را به یاد دارند. بعد از انقلاب، وقتی دولت پهلوی منحل شد و هنوز دولت جمهوریاسلامی تشکیل نشده بود، وقتیکه مملکت در جنگ بود، مناطق قومی پر از التهاب بود، ارتش مشکل داشت، سپاه و بسیج هنوز تشکیل نشده بود، با این وجود امام همه مردم را با یک گروه اداره نمیکرد. بعد از ۳۰ سال که همه مردم با سواد شدهاند شهرها از ۲۰۰ تا به دوهزار افزایش یافته، دنیا جهانی شده و همه چشموگوشها باز شده میخواهند با یک گروه، آن هم با چند نفر لافزن مملکت را اداره کنند. خیلی از اصولگراها هم میدانند که این روش اداره درست مملکت نیست. اقتصاد و فرهنگی و دانشگاه و روابط بینالمللی ایران در حال رکود است. حتی جشن مردمی ۲۲ بهمن هم باید با حضور دهها نیرو برگزار شود! آدمهای عاقل اصولگرا و غیر لاف زن هم میفهند وضع از چه قرار است.
فضای روانی جامعه هم فضای مناسبی نیست.
الآن یک فضای بیاعتمادی بین دولت و اقشار فرهیخته جامعه است. مثلاً طرح هدفمند کردن یارانهها بسیار اساسی است ولی اولین شرط اجرای آن اعتماد مردم به دولت است که الآن ضعیف است.
سال ۸۴، گروهی از جامعهشناسان در مورد انتخابات بیانیهای دادند که شما هم آن بیانیه را امضا کرده بودید و نامزد منتخب خود را در آن بیانیه معرفی کرده بودند، آیا اتفاقات هشت ماه گذشته نیز برای جامعهشناسان قابل پیشبینی بود؟
همه اتفاقاتی که در این دوره رخ داده، پیشبینی شده بود، اما هیچکس پیشبینی نمیکرد که اتفاقات به این شدت رخ دهد. در بیانیه سال ۸۴ گفته شده بود اینها به فقرا کمک نمیکنند بلکه اینها فقط اقتدارگرایان فقیرنوازند. دوره آقای خاتمی که شعار توسعه سیاسی مطرح بود، وضع اقتصادی مردم بهتر بود چون توسعه سیاسی با توسعه اقتصادی ربط وثیق دارند.
اما اکنون هم توسعه فرهنگی هم توسعه سیاسی و هم حتی توسعه اقتصادی درجا میزند. یعنی فقیرها، افسردهها، حاشیهنشینها مدام بیشتر میشوند. به عبارت دیگر به جای جلورفتن جامعه ایران درجا میزند و در پارهای حوزهها حتی عقب میرود.
حرکتی که مردم بعد از انتخابات انجام دادند و واکنش تندروهای رقیب به این حرکت هم برای جامعهشناسان قابل پیشبینی بود؟
پیشبینی همه این بود که یک اعتراض به جامعه تحمیل میشود، اما کسی پیشبینی نمیکرد که این اعتراض اینقدر وسیع و مدنی باشد. هشت ماه است که توسط معدودی تندرو به میلیونها نفر از مردم اهانت میشود و گفته میشود اغتشاشگر هستید. سیاستمداران محبوب آنها به ناروا وابسته به خارج و فرمانبگیر از آمریکا، اسرائیل و ... و سران فتنه معرفی میشوند. جامعهشناسان این بیحیاییهای سیاسی را پیشبینی نکرده بودند.
یکی از تحلیلهای مطرح شده در این مدت، پیشروتر بودن مردم از تحلیلگران و فعالان سیاسی است، به نظر شما این تحلیل قابل پذیرفتن است؟
در جامعهشناسی متعارف جامعه را به نخبگان و توده تقسیم میکردند. اکنون اغلب مردم مثلاً در تهران به نوعی نخبهاند و در بخشهایی غیرمتخصص هستند. لذا تقسیم جامعه به نخبه و توده خیلی معنا ندارد. در جامعه فعلی ما فردیت خیلی مهم شده، افراد هم فقط یک فرد نیستند، آنقدر پیچیده و ماهر شدهاند که هر کدام مثل یک نهاد هستند. میتوان گفت «فردیت نهادینه شده» در جامعه زیاد شده است. لذا یکی از دلایلی که نمیتوان این اعتراضها را مهار کرد، به این خاطر است که اغلب افراد معترض، معمولی نیستند. افرادی آگاه و مرتبط با جامعه هستند. مهار این جنبش مشکل است اما برای آرام کردن آن باید پاسخ مناسب به آن داد. کف مطالبات آن هم اجرای پنج خواسته مهندس موسوی است.
معترضان، بیگدار به آب نمیزنند. افراد معترض نمیخواهند با توسل به خشونت، بهانه به رقیب بدهند و خودشان را به کشتن بدهند، بلکه میخواهند به تدریج از تعداد اقتدارگراها و تندروها کم شود، آنها به دنبال یک تحول فکری و اخلاقی در جامعه هستند، آنها به دنبال احترام به تکثر سیاسی در حوزه جامعه سیاسی هستند. هم اصولگراها و هم اصلاحطلبان و هم دیگر گروههای حذف شده باید در حوزه رسمی سیاست حضور داشته باشند. اعتراض سبزها برای ارتقا یک زندگی بهتر و با عزت بیشتر برای همه مردم است. سطح بحثهایی که الان در حال طرح است تا شهرستانها، روستاها و همه خانهها میرود. آن وقت اگر وضع جامعه اصلاح نشود، دردِ تندروها دیگر بیدرمان میشود و متأسفانه جامعه مستعد مطالبات ساختاری و انقلابی میشود.
ارزیابی شما از نقش کنونی و آتی موسوی و کروبی در تحولات سیاسی ایران چیست؟
آقای موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و دیگران اینها فقط یک فرد نیستند، اینها در شرایط فعلی فشرده خواستههای اقشار تأثیر گذار جامعه هستند. اگر مدیران کشور بخواهند کشور را از وضعیت «کنترلی» فعلی به وضعیت «ادارهای» و وضعیت «توسعهای» ببرند مهمترین نعمتی که در اختیار دارند همین شخصیتها هستند. چون این افراد مورد اعتماد اقشار تأثیرگذار جامعه هستند. با افرادی که دم از کشتن و گرفتن میزنند که کشور را نمیتوان اداره کرد. متأسفانه تندروها کشور را وارد وضعیت حاد فرسایشی کردهاند. همه باید برای آینده کشور دعا کنیم.
منبع: بهار، اول اسفند