۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

جمهوری اسلامی ۲ مخالف حکومت را کشت Iran start to execution of protesters

با تمام قوا ماشین جنایت جمهوری اسلامی را خرد کنیم


سحرگاه امروز پنج شنبه ۲۸ ژانویه برابر با ۸ بهمن، جمهوری اسلامی دو نفر از مخالفین حکومت اسلامی را به دار کشید. محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی از معترضین حکومت اسلامی بودند که پس از شکنجه های فراوان و وادار کردن آنها به اقرار به فعالیتهای انجام نشده، سحرگاه امروز به دار آویخته شدند. همچنین دادسرای عمومی و انقلاب تهران خبر از محکومیت ۹ نفر از معترضین به اعدام را داده و اعلام کرده است که احکام اعدام این ۹ نفر پس از قطعیت احکام به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد.

محمد رضا زمانی و آرش رحمانی هر دو مدتها قبل خیزش های انقلابی اخیر دستگیر شده اما به منظور ارعاب و تحمیل خفقان بیشتر به جامعه و در هراس از رشد و گسترش اعتراضات بیشتر درست دو هفته قبل از ۲۲ بهمن به دار کشیده شدند. محمدرضا زمانی و آرش رحمانی در طول دوران زندان خود مورد شکنجه های زیادی قرار گرفته بودند. آرش رحمانی قبلا اعلام کرده بود که جمهوری اسلامی برای فشار و شکنجه روانی به او پدر و خواهر باردارش را بازداشت کرده و آزادی هر دو را در گرو اعترافات ساختگی آرش قرار داده بودند.

صادر کننده حکم اعدام این دو نفر و سایر مخالفین سیاسی حکومت اسلامی سعید مرتضوی است. همان جلاد کهریزک که جنایتها و شکنجه ها و تجاوزاتش به زندانیان چنان رسوایی و فضاحتی به بار آورده که داد و فغان یاران حکومتی اش را نیز برانگیخته است.

مردم
جمهوری اسلامی قصد دارد با این اعدامها جلوی اعتراضات به حق مردم را بگیرد. هدف جمهوری اسلامی از این
اعدامها همچون گذشته، فقط این است که بکشد تا بتواند بماند و بیشتر شکنجه دهد و بیشتر بکشد.
باید با تمام قوا در مقابل کل این دستگاه تولید جنایت جمهوری اسلامی ایستاد. باید این سلاح بقای جمهوری اسلامی از چنگش بیرون کشید. باید با تمام قوا برای به زیر کشیدن این دولت جنایتکار به میدان آمد و اعتراض کرد.
کمیته بین المللی علیه اعدام مردم را در سراسر جهان فرا میخواند که با برگزاری مراسمهای یادبود محمد رضا زمانی و آرش رحمانی وسیعا به اعدامهای جمهوری اسلامی اعتراض کنند.
کمیته بین المللی علیه اعدام همچنین از تمام دولتها و سازمان های بین المللی میخواهد که فورا به مقابله جدی با اعدامها برخاوسته و سفارتخانه های جمهوری اسلامی را بسته و این حکومت آدم کش را از تمام مجامع بین المللی اخراج کنند
.
کمیته بین المللی علیه اعدام
۲۸ ژانویه ۲۰۰۹

farshadhoseini@gmail.com
MinaAhadi@aol.com

تلفن های تماس با ما:
فرشاد حسینی: ۰۰۳۱۶۸۱۲۸۵۱۸۴
مینا احدی: ۰۰۴۹۱۷۷۵۶۹۲۴۱۳

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

نوروز هم دارن از ما میگیرن غیرت نشون بده


سازمان ملل متحد نظر سنجی بزرگی را در ارتباط با ثبت جهانی نوروز انجام داده است مبنی بر این که اگر یک میلیون نفر از ایران به سازمان ملل ایمیل بفرستند این روز به نام ایران ثبت خواهد شد اما اگر به اندازه کافی ایمل زده نشود این روز به نام افغانستان ثبت خواهد شد.از حق کشورتان دفاع کنید و نگذارید که نام ایران و ایرانی از جهان محو شود.نگذارید که بلایی که بر سر خلیج فارس ما آمدبر سر نوروز ما هم بیاید



۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

غربت نشین



وقتی که در غربت هستی مدام نگرلنی که نکند برای فلانی فلان اتفاق افتاده باشد. یا اینکه فلان کس را دیگر نتوانی ببینیش یا عمر تو کفاف ندهد یا عمر او. حالا این بدتر می شود اگر کشورت را در بحبوهه ی یک بحران ترک کرده باشی ؛ مدام نشسته ای و منتظر که فلانی را که گرفته اند آزاد میکنند؟ یا فلان دیگر را کی می گیرند؟ یا در لیست کشته شدگان فلانی را می شناسی یانه؟
این همه را بگذار کنار اجبار غربت و اینکه با خودت کنار نمی آیی که باید می ماندم یا آمدنم درست بود؟ اینجا چقدر مفیدم و آنجا چغدر می توانستم باشم؟ نکند ترسو شده ام؟ و دیگران چه فکر میکنند؟
نمس خواهم بیراهه بروم ولی باور کنی د برای غربت نشینان هر روز این سوالها مرور می شود، ایرانی باشی یا نباشی فرقی نمی کند در صدی از آدم بودن را که داشته باشی خود بخود مرور می شوی توسط خودت هر روز .
اکشب مثل همیشه ایمیل و فیس بوکم را چک می کردم به امید یک خبر خوش اما خبر بد اول رسید. ایمیل یکی از دوستان که کامبیز کجایی چهار نفر از بچه ها را گرفته اند و کی خواهند NGO  راتعطیل کنند.
نمی دانستن چه بگویم قاطی این نا آرامی های درونی چنین خبری بیچاره ات می کند و نا خود آگاه بغض می نشیند در نگاهت ؛ کاش بودم و کاری می کردم ؛ و خودت هم می دانی که کاری از دستت بر نمی آمد، بودی یا نبودی فرقی نمی کرد مگر آنزمان که بودی چه کار کردی که حالا، یاد شعارهایت میفتی که دمکراسی هزینه دارد و باید پرداخت.
تو چقدر پرداخته ای و دیگران چقدر؟ بهانه ی غربت، به جد می گویم، بهانه ی غربت فقط یک راه گریز است برای اینکه به خودت بفهمانی چاره ای نداشتی، همیشه می گفتی اینجا همه هستند من جای دیگر توان بیشتر دارم و مفید ترم. الآن آن جای دیگری و مفید تر نیستی، که کابوس یک فرار را هم با خودت به همراه می بری .
فقط می نویسم، لطفاً بگو کی ها را گرفتند، از حال و روز خودتان با خبرم کن؛ و مرور می کنی آخرین جمله ی ایمیل آن دوست را که کامبیز جان مراقب خودت باش، خوبست که سلامتی، دعا کن برای همه ی بچه ها و همه ی سبز ها.
و توی غربت نشین آواره مگر جز دعا کاری از دستت بر می آید؟ و جمله ی دوستی دیگر در مسنجرت ترا بهوش می آورد که  به شما در آن غربت غم زده اعتغاد داریم فراموشمان نکنید. نگذارید دنیا و تاریخ فراموش کنند که بر ایران و ایرانی در این هایهوی درد آور چه رفته، نکند که ما را یادتان برود و درگیر حاشیه ها شوید که جنبش سبز ماندگارمان از فرزندانش نا امید شود.
باورتان داریم شما را که جلای وطن کردید به امی روزیکه با افتخار باز می گردید و همه فارغ از قو میت و نژاد با نام ایران و زیر پرچم اجدادی سرود خوش بختی می خوانیم. پایدار باشید بزرگ مردان.
و مجبت این دوست این یک رنگ که زیر رگبار گلوبه و کابوس لحظه لحظه ی ایران امروز صفاتی را که خودش هزار ها بار به آنها لایق تر است به تو نسبت می دهد.
و می دانی که برای این دوست وبرای همه ی دوستان سبزت باید در این فرصت صدایی باشی رسا، رساتر از هر صدای دیگر، فارغ از هر قومیت و نژاد، آنطور که خواب رفتگان را بیدار کند، آنطور که لایق نام ایرانی باشی و فردا بتوانی با سری بلند به کشورت بازگردی.
کامبیز شبانکاره

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

ادامۀ این وضعیت ممکن نیست!

مصاحبۀ مجلۀ اشپیگل (آلمان فدرال) شمارۀ 1- 2010 با سعید منتظری
ترجمۀ س. حاتملوی



س- حجت الاسلام منتظری، امکان تماس با شما فقط بوسیلۀ تلفن همراه ممکن شد. محل اقامت شما کجاست؟ آیا در خانه تان تحت نظر هستید؟
ج- من در شهر قم هستم. در خانه‌ام که نزدیک خانۀ پدرم قرار دارد. حق تردد من رسماً محدود نشده است. ولی بعضی وقتها پنجره های خانه‌ام به لرزه در می آیند. این کار توسط عوامل رژیم انجام می گیرد. به این وسیله می خواهند مرا تحریک بکنند. دفتر پدر من بشدت تحت نظر نیروهای امنیتی قرار دارد. حسینیۀ او ۱۲ سال قبل توسط رژیم بسته شد و حالا هم تحت اشغال آنها قرار دارد.

س- آیا توانستید پدرتان را - که یکی از مشهورترین روحانیان ایران و رهبر معنوی اپوزیسیون محسوب می شد- محترمانه به خاک بسپارید؟
ج- نیروهای امنیتی فقط ۲۴ ساعت اول ما را راحت گذاشتند. آنها بلافاصله بعد از خاکسپاری پدرم با رفتاری اوباشانه جلوی خانۀ او تجمع کرده و توسط بلندگو به او توهین کردند.

س- اینها چه کسانی هستند؟ پلیس، یا سربازان اونیفورم پوش؟
ج- نه، مردان اونیفورم پوش فقط نظاره گر بودند. این، نیروهای بسیجی اعزام شده توسط حکومت بودند که دست به عمل زدند. البته باید گفت که برای اولین بار در شهر قم نیز مخالفین رژیم با شعارهای تعیین کننده‌ای مانند «مرگ بر دیکتاتور» وارد عمل شدند.. لذا می‌توان گفت که ادامۀ این وضعیت ممکن نیست.

س- هفتم پدر شما مصادف با روز عاشورا بود. در این روز، تظاهرات در شهرهای بزرگ به اوج خود رسید و با هشت کشته...
ج- ... که مسئولیت آن به گردن حاکمیت است. مسبب آن عوامل رژیم هستند.

س- در میان تظاهرکنندگان نیز آمادگی برای خشونت به چشم می‌خورد. آنها خود روهای پلیس را آتش زده و به نیروهای بسیج حمله کردند.
ج- مردم عادی هیچ نفعی در به آتش کشیدن مایملک کسی ندارند. آنها برای ابتدائی ترین حقوق مشروع خود تظاهرات می کنند. آنها توسط نیروهای امنیتی تحریک شدند.

س- آیا پدر شما که در فتواهایش مقاومت مسالمت آمیز را توصیه می‌کرد، می‌توانست همین نظر را داشته باشد؟
ج- صد در صد. پدر من همیشه سرکوب توسط حاکمیت را محکوم کرده و مقاومت در مقابل حاکمانی که از قدرت خود سو استفاده می کنند را یک حق و حتی یک وظیفۀ دینی می دانست. او برای این کار سالهای بسیاری از عمرش را قربانی کرده بود. حتی اگر علت درگذشت او ایست قلبی باشد، ولی باز هم درمرگ او رژیم مقصر است. نه فقط تضییقات علیه شخص او، بلکه رفتار رژیم با مردم نیز به او فشار می آورد.

س- آیا پدر شما در روزهای آخر عمرش بقای جمهوری اسلامی را ممکن می‌دانست؟ خود شما ادامۀ حیات حکومت مذهبی را ممکن می دانید؟
ج- پدر من تا به آخر امیدوار بود که حاکمان فعلی سر عقل آمده و بدین ترتیب جلوی زیانهای بیشتری برای مردم گرفته شود. به نظر من سیستم حکومتی آیندۀ کشور چندان مهم نیست. این سیستم می تواند یک جمهوری اسلامی و یا یک جمهوری لائیک باشد. حتی اینکه یک رژیم سلطنتی باشد هم برای من چندان مهم نیست. آنچه که مهم است، اینست که مردم در آزادی و رفاه زندگی کرده و بتوانند اعتراضاتشان را به گوش حاکمان برسانند.

س- آیا چنین تغییری با رهبری خامنه‌ای ممکن است؟
ج- مشکل بتوان گفت. اولاً باید کسانی که مسئول جنایات و سرکوبهای اخیر هستند، از مردم عذر خواهی بکنند. این اولین شرط ادامۀ حیات رژیم جمهوری اسلامی است. ثانیاً با استعفای احمدی نژاد باید پست ریاست جمهوری به کسی که بیشرین آرا مردم را بدست آورده است، واگذار شود. این شخص هم میر حسین موسوی است.

س- آیا موسوی برای این پست فرد مناسبی است؟ آیا رئیس جمهور سابق مردی نیست که به گذشته تعلق دارد؟
ج- موسوی هیچوقت ادعا نکرده است که رهبر جنبش است. اگر صحبت از آیندۀ کشور باشد، در آن صورت باید شورائی که به غیر از موسوی متشکل از کسانی مثل روحانی و سیاستمدار مخالف مهدی کروبی و همچنین رئیس جمهور سابق محمد خاتمی – که طرفدار اصلاحات و در بین مردم محبوبیت دارد- باشد، تشکیل شود. من با آنها دوست هستم و نظریاتشان را قبول دارم. همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی نیز باید در این شورا عضویت داشته باشد. موسوی و کروبی در مراسم تشییع پدرم شرکت کرده و برای تسلیت گوئی – البته به شکل غیر سیاسی- به خانۀ من آمدند. من نمی توانم (دراین شورا) رل مشورتی بازی بکنم. من می‌خواهم بیشتر یک فعال حقوق بشر باقی بمانم. چونکه نمی‌خواهم بشکل فعال در سیاست شرکت بکنم.

س- آیا در این روزها می‌توان اینگونه فعالیتها را از هم جدا کرد؟
ج- حق با شماست. امروزه با شرائط حاکم در ایران غیر ممکن است. در این روزها هر پلیس دون پایه‌ای، هر بازاری و هر معلمی از نظر سیاسی فعال است. وقتی که تظاهرات به خشونت کشیده می شود، در صفوف مقدم جوانان، دانشجویان و کارگران هستند. ولی در تظاهرات مسالمت آمیز از هر قشری و هر سنی، مردان، زنان، زنان چادری مومن و زنانی که چندان در بند حجاب نیستند، شرکت می کنند. کروبی و موسوی فقط بخشی از اپوزیسیون را نمایندگی می کنند....

س- ... و بعضاً به نظر می‌رسد که آنها بیشتر رهبری سمبلیک جنبش را داشته و در اصل دنباله رو آن هستند. سمت و سوی جنبش را بیشتر کسانی که آمادگی هر نوع عملی را دارند، تعیین می کنند.
ج- موسوی و کروبی خودشان تاکید کرده‌اند که رهبر همۀ کسانی که از این رژیم نامید شده‌اند، نیستند. آنها همچنین طرفدار خشونت نیستند. من و دوستانم همیشه به مردم توصیه می کنیم که در خیابانها آرامش‌شان را حفظ کرده و حوصله و صبر داشته باشند. مشکلاتی از نوعی که ما داریم، یک روزه حل نمی شوند. ولی وقتی که جوانان شاهد کتک خوردن، دستگیر شدن و حتی کشته شدن دوستان خود می شوند، در آن صورت هر گونه توصیه به رعایت اعتدال بی‌فایده خواهد بود. و شرافتمندانه بگویم در آن صورت برایم قابل فهم است. هر چند که من با آن موافق نیستم.

س- خواهرزادۀ موسوی در تظاهرات عاشورا کشته شد. در این باره معلومات تازه‌ای دارید؟
ج- این به هیچ وجه یک تصادف نبود. این یک عمل برنامه ریزی شده بود.. ما از کانال های مختلفی شنیدیم که این عمل توسط عوامل معینی طراحی و اجرا شد. می‌توان آن را به عنوان آخرین اخطار به موسوی تلقی کرد. من فاقد پیش بینی پیغمبرانه‌ای هستم. نمی‌دانم که آیا روزی او را دستگیر خواهند کرد و یا حتی خواهند کشت. ولی اگر چنین کاری صورت بگیرد، در آن صورت نتایج آن فاجعه آمیز خواهد بود.

س- چه نتایجی؟
ج- حوادث تاریخی همیشه همراه با قربانی، رنج و درد بوده‌اند. تعداد زیادی دستگیر شده، شکنجه و اعدام می شوند. خیلی ها خانواده هایشان را از دست می دهند. فقط بعد از این پروسۀ خونین است که می توان در بارۀ نتایج آن به داوری نشست. ما می توانیم به سخنان تاریخی رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خمینی استناد بکنیم که گفت: " پدران ما قیم ما نیستند. آنها چه حقی داشتند که این سیستم حکومتی را برایمان تعیین بکنند؟"

س- آیا شما احتمال برآمد انقلابی و براه افتادن یک حمام خون را می دهید؟
ج- امیدوارم که چنین نشود. امیدوارم که حاکمین سر عقل آمده، به یک توافق گردن گذاشته و بدین ترتیب راه را برای آشتی ملی باز بکنند. اگر این کار را نکنند، وطن من در یک سال دیگر وضعیت بدتری نسبت به حالا خواهد داشت.

س- یک سال بعد آیا هنوز احمدی نژاد رئیس جمهور و خامنه‌ای رهبر کشور خواهند بود؟
ج- احمدی نژاد برای پست ریاست جمهوری صلاحیت لازم را ندارد. ...

س- ... پس صلاحیت چه سمتی را دارد؟
ج- بیشتر برای شهرداری یک شهر کوچک. در مورد خامنه‌ای نمی‌خواهم نظر بدهم. ولی پدر مرحوم من یقین کامل داشت که خامنه‌ای فاقد صلاحیت لازم برای سمت رهبری است.

س- شما با ابراز بی پردۀ نظریاتتان ریسک دستگیری را به جان می خرید. آیا ترسی از امنیت خودتان و خانواده تان ندارید؟
ج- من بارها زندانی شده‌ام. دفعۀ آخر ۳۲۵ روز در سلول انفرادی بازداشت بودم. من هیچگونه ترسی ندارم. اگر دلشان می خواهد، می توانند مرا دستگیر بکنند

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

sazgara

سلام
پنجشنبه 24 دیماه 88، 14 ژانویه 2010 میلادی
امروز در مورد هشت موضوع صحبت می کنیم.
موضوع اول: تعدادی از بچه ها برایم پیغام داده اند که در مراسم تدفین و ختم شهید جنبش سبز دکتر مسعود علیمحمدی، شرکت می کنند. به نظر من کار بسیار درست و خوبیست. روالی که از قبل داشته ایم که شهدای جنبش را عزیز بداریم و برایشان مراسم بگیریم، که متاسفانه نمی گذارند و سرکوب می کنند، در مورد این شهید هم باید انجام بشود و تا آنجا که می توانیم در مراسم بزرگداشت دکتر علیمحمدی بکوشیم.
موضوع دوم: کارگران کارخانه آونگان اراک اعتصابشان ادامه دارد و گفته اند که هشت ماه است حقوق نگرفته اند. مسئولین کارخانه هم که خصوصی سازی شده گفته اند که پول نداریم. این کارخانه ای است که دکل های برق می سازد و در واقع وزارت نیرو خریدار است و او باید پول بدهد و اجناس کارخانه را بخرد. این مشکل در مورد تمام کارخانجات یا شرکت های پیمانکاری و موسساتی که طرف دولت هستند بوجود آمده و دولت ورشکسته نمی تواند به پرداخت ها و تعهداتش عمل کند.
موضوع سوم: خبرنامه اعتصاب سبز توسط دانشجویان فنی دانشگاه تهران منشر شده و به صراحت در آن گفته اند که اگر دوستانمان که زندان هستند آزاد نباشند و در کنارمان نباشند امتحان نمی دهیم. این موضع درستی است که خیلی از دانشجو ها در خیلی دانشگاه ها گرفته اند و می گویند که دانشجویان زندانی باید آزاد بشوند تا دست از اعتصاب بردارند.
موضوع چهارم: سفر آقای احمدی نژاد  به استان خوزستان همان طور که از قبل هم پیش بینی می شد سراغ آوردن مردم برای استقبال رفته اند. برای من نوشته اند که به هر شهری پانصد نفر سهمیه داده اند که لااقل فرماندارها بردارند و بیاورند، اتوبوس مجانی و در مراسم هم کیک و ساندیس توزیع کردند، افرادی را با لباس عشایری متحد الشکل آورده اند، و از این قبیل نمایش هایی که می دهند. جالب است که پاره ای از پروژه ها در این سفر مجددا افتتاح شده است و از این نمایش ها و خود آقای احمدی نژاد شال سبز انداخته، معلوم نیست که با این شال سبز چه می خواهد بگوید. ولی اولین قدم برای سبز شدن اینست که کف پای مردم را ببوسد و زمین ریاست جمهوری را ترک کند و برود. اگر بخواهد سبز بشود و استعفا بدهد و برود بلکه مردم از سر تقصیرش بگذرند. ولی از این نمایش ها که بگذریم، کارگران لوله سازی اهواز پلاکاردهایی را در مسیر گرفته بودند که سیزده ماه است حقوق نگرفته اند.
موضوع پنجم: حرکت ما برای 22 بهمن است که به تدریج مطرح می شود و شکل می گیرد. مثل بقیه حرکت هایی که داشته ایم. همانطور که قبلا هم صحبت کردیم جنبش الان دارد نوجوان شیطان و پرقدرتی می شود و در حرکت های قبلی هم نشان داده که درست مثل یک مشت زن قوی و ورزیده و بافکر تن خودش را گرم نگه می دارد و با اکسیون های متعددی که دارد خودش را در میدان نگه می دارد و رشد می کند و عضوگیری می کند و توسعه پیدا می کند، دانشش را بالا می برد و مردم را دلگرم نگه می دارد و به میدان می آورد و هراز چندگاهی که مناسبتی پیدا می شود برای اینکه میلیونی به خیابان بیاید پایش را در خیابان می گذارد و مثل یک مشت زن که با یک گوریل در رینگ قرار دارد یک ضربه کاری می زند. دیده ایم که بعد از هر حرکت میلیونی و قدرت نمایی عمومی که می کنیم این گوریل گیج و گیج تر می شود و مطمئن باشید یک روز با صورت به زمین می خورد. بچه ها از همین حالا دارند می گویند که در 22 بهمن ضربه کاری خواهند زد و در مسیرهایی که حکومت ناچار است مثل هرسال راهپیمایی بگذارد، حضور بزرگ خواهیم داشت ضمن اینکه دیگر روش های قدیمی برای سرکوب هم خنثی شده است و امکان حضور بزرگ هست. و بعد از آن اگر 22 بهمن آن گوریل به زمین نخورد، ما چهارشنبه سوری را داریم و سیزده به در را و مناسبت های دیگر را که به طور طبیعی در این مملکت عمرشان چندین هزار ساله است و همه بیرون می آییم. به هرحال این حرکت های قدرت نمایی میلیونی ما با روش هایی که اتخاذ کرده ایم هربار حکومت را گیج و چندین قدم به عقب برده و پیام های مهمی را هم به همه دنیا رسانده است. در همین راستا کسی برای من نوشته بود آن پیشنهادی را که اگر این ها بخواهند برای برخورد با مردم این ذره پوش ها را بیاورند و از آن ها استفاده کنند، ساده ترین کار درست کردن تخم مرغ هایی است که با رنگ پر بشود و درش را هم چسب بزنیم و به شیشه اش بزنیم و دیگر هیچ کاری نمی تواند بکند. کس دیگری نوشته بود که شبیه این کار را در آمریکای لاتین این کار را با بادکنک می کردند که به بادکنک رنگی معروف بود. بادکنک را پر از رنگ می کردند و درش را گره می زدند و وقتی به ذره پوش ها در شیلی می زدند، روی شیشه را می پوشاند و نمی توانستند ببینند. راجع به 22 بهمن روزهای بعد هم صحبت می کنیم که چگونه جنبش با حفظ دیسیپلین مبارزات بی خشونت و حفظ سلامت خودش و دفاع از خودش می تواند به میدان برود و کل نظام جمهوری اسلامی را به مثابه یک رفراندوم آره یا نه بگوید.
موضوع ششم: اخبار نگران کننده ای از احتمال اعدام فرزاد کمانگر می رسد، که به دنبال اعدام های قبلی که از بچه های کرد داشتند، این خشونت چندین برابر در حق کردها را در کردستان بازهم نشان می دهد. واقعا به همه ما واجب است که با تمام قوا از احکام اعدام اعلام کنیم بخصوص در کردستان که من خواهشم از تمام بچه های خوب کردستان است که با استفاده از روش های مختلف مبارزاتی مثل تعطیل کردن ادارات و مغازه ها اعتصابات و شدت شعارنویسی و راهپیمایی و غیره به اعدام فرزاد کمانگر اعتراض بکنند و به حکومت اخطار بدهند. همین جور هم از بچه ها در سایر نقاط کشور می خواهم که همبستگی خودشان را با بچه های خوب و مبارز و زیر فشار کردستان اعلام بکنند.
موضوع هفتم: یکی از دوستان از رامسر برای من نوشته است که ما در این شهر شعارنویسی را شروع کرده ایم ولی آن ها هم خیلی هزینه می کنند و تابلو بزرگی را در وسط شهر زده اند، در دفاع از سپاه. به نظر من ساده ترین کار اینست که اگر کمی به آن رنگ بپاشید، هرکسی که رد بشود به خوبی می بیند که جنبش سبز مخالفتش را با این شعارها اعلام کرده است. همچنین دوستی از ایلام نوشته که همان مشکل شهر کوچک را دارند که چگونه فعالیت بکنند. قبلا گفته ام که می شود با شعارنویسی شروع کرد و آدم های فعال را شناسایی کرد و گروه های کوچک را درست کرد و کار روانی را انجام داد و طرفداران کودتاچیان را تحت فشار قرار داد، ولی در مناسبتی مثل 22 بهمن می شود جویبار های کوچکی که درست کرده ایم به هم وصل کرد و ناگهان جو اکثریت شهر را گرفت و به میدان آورد.
موضوع هشتم: در مورد سوال هایی که پرسیده می شود که مبارزات بی خشونت الزاما رهبر کاریزماتیک می خواهد یا نه، که دیشب توضیح دادم خیر. الزاما نیازی ندارد. جنبش سبز ما مدل کارآمدی بوده که این مدل نشان داده از چگونه پایین به بالا هر سرباز یک رهبر، شکل می گیرد و حرکت می کند و چگونه می تواند مسیر خودش را به جلو ببرد. در جاهای دیگر دنیا مثال های دیگری هم هست که این را نشان می دهد که جنبش بی خشونت به خوبی می تواند به پیروزی برسد.
تا فردا شاد پیروز موفق و سرافراز باشید
به امید پیروزی ایران و ایرانی

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

روزهای سخت

به نظر من ترور مسعود علیمحمدی تبدیل جنگ روانی به جنگ خیابانی و حکومت ترور، توسط جریانات خودسری مانند بسیج است تا مانع مذاکره برای عبور از بحران شوند. این داستان ادامه دارد. آنها قصد به خشونت کشیدن فضای سیاسی را دارند، و ما باید این بازی را نیز با شکست مواجه کنیم. روزهای سختی است
چهارشنبه ۲۳ دى ۱۳۸۸
ابراهيم نبوي
Rasa راه سبز امید

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

راهکارهای مهدی کروبی برای خروج از وضعیت کنونی




شبکه جنبش راه سبز (جرس): مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در نامه ای سرگشاده خطاب به "ملت آزاده وعزادارایران" ضمن تقبیح عملکرد نظامیان و لباس شخصی ها، راهکارهای خروج از شرایط فعلی را در پنج بند مطرح کرد.


به گزارش سایت سحام نیوز، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:


بسمه تعالی


ملت آزاده و عزادار ایران؛


آنچه در عاشورای حسینی بر این ملک و دیار رفت، مایه نگرانی و آزردگی هر انسان آزاده و مسلمانی بود؛ آنچه از خشونت عریان به چشم دیدیم و آن کشتار بیرحمانه چیزی نبود که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت.خشونت برخی نیروهای حافظ امنیت و ارزان شدن جان آدمیزاد بدانجا رسیده است که در ظهر عاشورا در جمهوری اسلامی ایران با خودرو انتظامی ، مردم زیر گرفته می شوند و از بلندی پرتاب می گردند و سینه آنها را هدف گلوله قرار می دهند؛ لابد به آن دلیل که از رای خود پرسیده و صدایی برای حق خواهی بوده اند. و با این حال زبان ها را بسته می خواهند تا صدای دلخراش این جنايت به گوش ها نرسد. گویی که خدا ناظر بر این رفتارها نبوده است و آنچه بر عزاداران حسینی رفته را ندیده است. و گیریم که همگان را با ارعاب و تهدید به سکوت وادارند اما با فیلمها و تصاویری که جان دادن شیعیان حسینی در روز عاشورا را به تصویر می کشد و تصویری که به نام جمهوری اسلامی برای آیندگان به یادگار خواهد ماند چه می توان کرد؟ به راستی که بر این ماتم باید گریست.






حوادث بازداشتگاهها و ماجرای کهریزک و خشونت به زنان و دستگیری های فله ای و دادگاههای فرمایشی و ارعاب تئوریزه شده کم بود که دست آقایان به خون مردم در روز عاشورای حسینی نیز آغشته شد. طنز ماجرا اما آنجاست که طلبکار هم می شوند. دست پیش می گیرند مبادا که پس بیافتند. شب عاشورا به حسینیه جماران یورش می برند و با این حال از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا نیز سخن می گویند. با چاقو و قمه به جان مردم در تهران و مشهد می افتند و بعد حکم محاربه برای دیگران صادرمی کنند. مواجب بگیران را به جان مردم می اندازند و مردم را فریب خورده و مزدور اجنبی می خوانند. منتقدان خود را منافق می نامند و کسی را روانه زندان می کنند که پدرش شهید مظلوم آیت اله بهشتی، قربانی منافقین بوده است. او را بازداشت می کنند آن هم در دانشگاه و در سر کلاس درس. البته آقایان حرمتی نیز برای دانشجو و دانشگاه باقی نگداشته اند و دانشگاه را پادگان کرده اند. دیدیم که چگونه در شانزدهم آذر ماه به دانشگاه قشون کشی کردند و دانشجویان را روانه زندان ساختند.






مردم ایران چه شیعه و چه سنی همواره احترامی خاص برای اهل بیت و مراسم مذهبی در ایران قائل بوده و هستند. آنچنانکه مسیحیان نیز در عاشورای حسینی نذر و نیاز خود را ادا می کنند و بی حرمتی به عاشورا در مملکت ما امری بی سابقه بوده است. البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکسته اند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم می کنند؛ انگار ندیده اند که شهیدان ما در عاشورای امسال لباس سیاه بر تن داشتند. گناهی را با گناه دیگر می شویند و یک دروغ را با دروغ دیگر تکمیل می کنند. گویا برای هدفی مقدس می توان دروغ را بر دروغ انباشت. آقایان از اندیشه ماکیاولی تنها همان جمله را خوب آموخته اند که هدف وسیله را توجیه می کند. دروغ می گویند اما تا به کی؟










همه اینها را انجام می دهند و جالب است که آنقدر احساس ترس و تنهایی می کنند که علما و چهره ها را در تنگنا قرار می دهند تا بیایند و با مظالم شان همراه شوند. امامان جمعه را بسیج می کنند تا در حرکتی هماهنگ به میدان بیایند و منتقد معترض را محارب بخوانند و راه را برای یک سناریوی از پیش طراحی شده دیگر بگشایند. معنای همه چیز وارونه شده بود که محارب نیز بر آن افزوده شد. نمی دانستیم که طلب کردن رای خود و اعتراض به دزدی سیاسی نیز از نگاه آقایان مساوی با محاربه و مصداق مفسد فی الارض است. تقسیم مردم به شهروند درجه یک و دو و خس و خاشاک کم بود که مردم را بزغاله و گوساله نیز نامیدند. مرحبا به این جسارت و بی پروایی!










خدایا تو شاهد باش که برای چهار روز حکومت چه آبرویی از اسلام و انقلاب بردند و چه ارزان موجبات تنفر مردم از روحانیت را فراهم کردند. خدایا تو شاهد باش که چگونه یک جدال سیاسی را به یک جنگ مذهبی تبدیل کردند تا بتوانند به نام دین، حق خواهی سیاسی مردم را سرکوب کنند. کار ما بدانجا رسیده است که یک گروه سیاسی به نام جامعه مدرسین اطلاعیه می دهد و یک مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی یوسف صانعی را از مرجعیت سلب می کند. جامعه مدرسین فعلی گویا تصور می کند از همان جایگاهی رفیعی برخوردار است که جامعه مدرسین پیش از انقلاب و در ابتدای انقلاب برخوردار بود. برخی از اعضای تازه به دوران رسیده جامعه مدرسين در غیاب اساتید گرانقدر بر اين خیال خام‌اند که یک مرجع را با یک اطلاعیه می توان از مرجعیت به در کرد. در حکومت اسلامی به مسجد و منزل و مدرسه عالم مجاهد آیت الله علی محمد دستغیب به خاطر اظهار نظری حمله ور میشوند و مردم را با توسل به زور از مسجد بیرون و خانه خدا را پلمپ می کنند. به نام مذهب، حکومت می کنند و با این حال چنین آبرو از مذهب می برند.










در این آشفته بازار اگر چهره ای همچون جناب آقای میرحسین موسوی نیز نجیبانه پیشنهادهایی را برای عبور از بحران پیشنهاد می کند پاسخ او هتاکی و توهین هایی است که از هر سو سرازیر می شود. گویی برخی از دست اندرکاران امور نه تنها تمایلی به آرامش ندارند که نان خود را در تنور بحران و آشوب و سرکوب می بینند و راه توفیق خود در قدرت را صرفا با وجود چنین شرایطی گشوده می یابند و بحران را با بحرانی دیگر پیوند می زنند. حال آنکهخروج از بحران در گرو اجرای کلیه اصول قانون اساسی است ؛ امری که شرط اساسی آن استقلال قوه قضائیه و اجتناب از سیاست در امر قضاوت است؛ همچنان که امام بزرگوار نیز فرمودند “قوه قضائیه قوه ای است مستقل و هیچ مقامی حق دخالت در آن را ندارد” و “قضات نیز نباید گوش به هیچ کس بدهند”. ما کجا و توصیه حضرت امام کجا!






آری، عده ای بر این گمان اند که با بستن تمام روزنه های اصلاح و دربند کردن تمام اصلاح طلبان، چراغ اصلاح طلبی خاموش خواهد شد و پرچم مبارزه با دروغ و فریب بر زمین خواهد افتاد. من اما شهادت می دهم که ارعابها و تهدیدهای روزافزون، نه تنها مرا در پیمودن مسیری که در پیش گرفته ام سست تر نکرده که راسخ تر کرده است و به واسطه ایمانی که به راه خویش دارم خود و فرزندانم را آماده هر گونه مصیبتی نیز ساخته ام. به نظر اینجانب خروج از بحران دامنگیر فعلی توجه به موارد ذیل خواهد بود:






1- اعتراف و توبه ظالمان و بخشش مردم: آنانی که مسبب مظالم عاشورای حسینی و حوادث پس از انتخابات بوده اند باید توبه کنند نه آنهایی که برای احقاق رای خود شهید داده اند. آنهایی باید توبه کنند که چوب حراج بر ثروت ملی کشور زده اند و از کیسه مردم حاتم بخشی کرده اند و مردم را در فقر و تنگدستی رها کرده اند. آنهایی باید توبه کنند که افراد بی صلاحیت را تایید صلاحیت کردند و افراد واجد صلاحیت را رد و مردم را از حق انتخاب کردن محروم ساختند و برای تغییر رای مردم جواز صادر کردند و اعتراض مردم را با گلوله سرکوب نمودند. آنهایی باید توبه کنند که دانشجویان را از تحصیل محروم کردند و بی دانشان را بر صدر نشاندند. توبه ظالمان اولین راه بازگشت آرامش به کشور و تسکین دل های داغدیده است. مردم ایران اهل زیاده خواهی نیستند. توبه کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آنها را فراموش نخواهند کرد. نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام گیری درمانی بر ظلمهای رفته بر مردم خواهد بود.






2- انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته باید اصلاح شود. انقلاب را بی شک صاحبان قدرت منحرف کرده اند و نمی توان بار این انحراف را بر دوش مردم گذاشت. اصلاح این انحراف نیز تنها در گرو اجرای قانون اساسی و کنوانسیون های بین المللی است که ما آنها را امضا کرده و به اجرای آنها متعهدیم. آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقد و نقادی ، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت حقوق ملت حرکت در مسیر اصلاحی است. نمی توان افراد را به صورت فله ای بازداشت و محاکمه کرد و بدون وکیل و هیات منصفه و به صورت غیرعلنی و در فضایی امنیتی و بدون رعایت اصول آیین دادرسی هر اتهامی را بر آنها بار کرد و با این حال دم از انقلاب و جمهوریت و اسلامیت نیز زد. انقلاب ما به انحراف رفته است و این انحراف تنها با به رسمیت شناختن آزادیهای مصرح در قانون اساسی اصلاح خواهد شد.










3- پرهيز از خشونت : احیای آزادی ها و مبارزه با استبداد را تنها با ابزار اصلاحات می توان پیش برد. ما معتقد به اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی متکی بر آرای 98 درصدی هستیم نه جمهوری اسلامی ای که ارزشی برای رای مردم قائل نیست. بر این اساس ما معتقد به اصلاحات و مبارزه غیر خشونت آمیز برای بازگرداندن قطار انقلاب به ریلی هستیم که از آن خارج شده است. برای پیش برد مبارزه ای مسالمت آمیز نباید به دامان خشونت افتاد. اگرچه من اطمینان دارم که برخی از دست اندرکاران امور از افزایش خشونت استقبال می کنند چه آنکه آنها تنها در فضایی آکنده از خشونت است که می توانند راه را برای سرکوب بگشایند. از اینرو پرهیز از خشونت اصلی اساسی در حق خواهی اصلاح طلبانه ما بوده است و خواهد بود.










4- ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر: دستگاههای امنیتی بهتر است که به جای پروژه های نخ نما شده و اعتراف گیری های بی حاصل به دنبال ریشه یابی اتفاقات باشند. به فرض که مردم معترض رفتاری تندتر از انتظار نیز در روز عاشورا از خود نشان داده باشند باید به سراغ علت ها رفت نه نتیجه. کلام خداست که ” فریاد توام با تندی را دوست ندارد مگر آنکه فریاد مظلوم باشد”. اگر خشونتی از سوی برخی از مردم سرزده است باید دید که چه برخوردی با آن جمعیت میلیونی در بیست و پنجم خرداد که تنها شعارشان سکوت بود صورت گرفت که آنها چنین تغییر مشی داده اند؟ آیا اگر خشونتی از سوی برخی معترضین صورت گرفته باشد نتیجه خشونت برهنه و ظلمی نیست که بر آنها روا شده است؟ دستگاههای امنیتی به جای آنکه در توجیه حوادث و سناریوی ذهنی خود بر دایره بازداشت ها بیافزایند بهتر آن است که ریشه این مظالم و خشونت ها را شناسایی کنند؛ که از دیدگاه اینجانب ریشه این اتفاقات و مظالم و عصبانیت مردم نیز به انتخابات ریاست جمهوری 84 بر می گردد؛ انتخاباتی که نقطه آغازی در نادیده گرفتن رای و حق مردم بود.


5- من مهدی کروبی آمادگی خود را برای مناظره با هر نماینده ای از سوی حکومت اعلام می کنم تا مشخص شود که این انقلاب را چه کسانی به انحراف بردند و مسئول مظالم رفته بر مردم چه افراد و گروه هایی هستند. ما را منافق و فتنه جوی و وابسته به دولتهای غاصب وسلطه جو خوانده اند. شیوه ما البته این نیست که مخالف خود را منافق و ضدانقلاب و برگشته از اسلام بخوانیم. اما تنها یک مناظره واقعی که مردم نظاره گر مستقیم آن باشند روشن خواهد ساخت چه کسی با حق است و چه کسی بر حق؛ چه کسانی از منافع ملي، عزت و سربلندی مردم بزرگ ایران و آرمان هاي امام فاصله گرفته و چه کسانی هنوز بر آن آرمان ها پایبند هستند. در این میان داوران اصلی مردم خواهند بود و چه داوری بهتر از مردم.


مهدی کروبی21 دی ماه 1388

مزدوران سعی دارند تا خامنه ای را به محبوبترین سیاستمدار بدل کنند

ه كروبي و منتظري و موسوي راي دهيد تا خامنه اي پايين بيايد
فوريييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
به جنگ لحظه به لحظه اينترنتي نظر سنجي با مزدوران بپيونديد
مزدوران قصد دارند خامنه اي را در محبوبيت اين نظر سنجي بالا ببرند - نكته:به احتمال زياد ميتوانيد با هر بار رفرش كردن صفحه يك بار راي دهيد
بشتابيد - اطلاع رساني كنيد
سازمانهاي اطلاعاتي و دولتي و نظامي و بسيج فراخوان داده اند
http://www.whopopular.com/Mehdi-Karroubi
كروبي
http://www.whopopular.com/Mousavi
موسوي
http://www.whopopular.com/H-Ali-Montazeri
منتظري
فورييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي

حزب الله لبنان در تهران



محسن سازگارا


سلام
دوشنبه 21 دی 1388 – 11 ژانویه 2010 میلادی
بازهم چند ایمیل داشتم که به من تذکر داده بودند که یک باراشتباه سال 2009 به جای 2010 را نکرده ام. سه چهارروزدیگرهم این اشتباه راکرده بودم که واقعا رویم سیاه است  و مجدداعذرخواهی می کنم. امیدوارم که ذهن من بتوند خودش را تنظیم بکند برای سال 2010 واین اشتباه تکرارنشود.
امروزراجع به 6 موضوع صحبت می کنیم.

گزارش کمیسیون مجلس درباره کهریزک
گزارش کمیسیون مجلس که راجع به کهریزک بالاخره منتشرشده وسعید مرتضوی دادستان خونریزوفاسد سابق تهران را درازکرده اند. اما این گزارش درمورد تجاوزیا قتل دکتر پوراندرجانی ویا دخالت داشتن امثال آقای رادادن یا غیروحرفی ندارد.فراکسیون اقلیت "خط امام" درمجلس هم تاکید کرده که گزارش کاملا ناقص است.
به نظرمی رسد که امیدوارند با قربانی کردن آدمی مثل مرتضوی بتوانند قائله را بخوابانند وموضوع را درزبگیرند. اما باید گفت که اولا با قربانی کردن یک مرتضوی مشکل حل نمی شود واین مسئله واین جنایاتی که انجام شده - نه فقط درکهریزک بلکه درهمه جای دیگر- باید بیش ازاینها مورد بررسی قراربگیرد. ثانیا این را باید به سایرمزدوران گفت که سرنوشتی مثل سعید امامی یا سعید مرتضوی درانتظارهرکسی است که بخواهد باجنایتکاران همکاری بکند. چراکه وقتی کاربهشان سخت بشود، شخص آقای خامنه ای هیچ ابایی ندارد که هر کس را قربانی کند بلکه خودش رانجات بدهد.

پناهنده شدن دیپلماتهای ایرانی در کشورهای مختلف
مجموعا گزارشها نشان می دهد که پنج دیپلمات ایرانی ظرف 2 هفته گذشته درکشورهای مختلف پناهنده شده اند. اسامی شان فعلا هنوزمنتشرنشده ولی این روند دردستگاه دیپلماسی کشورکه جای مورد اعتماد رژیم باید باشد نشان ازشکاف درحکومت دارد. حتی درجایی مثل وزارت اطلاعات هم که درهرحکومتی ازجمله حکومت ایران یک درجه محرم تراست، همین شکافها ایجاد شده و باید پذیرفت که حرکت روبه جلوی جنبش بیش ازاینها درحکومت شکاف ایجاد خواهد کرد.

 ادامه بازداشت مادران داغدار
مجموعا بازداشتی های مادران داغداربه 33 نفررسیده و 10 نفر هم به دلیل ضرب و شتم روانه بیمارستان شده اند. امروزتجمعی درمقابل کمیته سابق خیابان وزرا که دیشب مادران داغداررا به آنجا برده اند به عمل آمده است و تجمع روز یکشنبه درمقابل کمیته وزرا خواهان نشانی ازآنها بوده به نظرمیرسد که مادران داغداررا به زندان منتقل کرده اند.
ولی واقعا شرم برحکومتی است که مادران داغداررا هم دستگیرمی کند ودرود برهمه کسانی که ازاین مادران داغدارپشتیبانی می کند ودرود به کسانی که تجمع می کنند وچه ازخانواده های داغداروچه ازخانواده های زندانی ها پشتیبانی می کنند.

نامه اعتراضی اساتید دانشگاه علم و صنعت
 بیش از56 نفرازاساتید دانشگاه علم وصنعت دریک نامه اعتراضی شبیه اساتید دانشکده فنی دانشکده تهران به ورود آدم کشها و اوباش به صحن مقدس دانشگاه علم و صنعت وبه دستگیری دانشجویان وبرخوردهای امنیتی و نظامی در دانشگاه اعتراض کرده اند. که فکرمی کنم حمایت دانشجویان ازاساتید وحمایت اساتید ازدانشجویان رمزبسیارمهم بقای حرکت در دانشگاه است.
همینطوربرپایی تحصن دردانشگاه رازی کرمانشاه واین که امتحانات را که ازروزشنبه آغازشده، دانشجویان اعلام کرده اند که امتحان نمی دهند تا دوستانشان که درزندان هستند آزادبشوند. هیمنطورهم تجمع دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران که خواهان استعفای آقای "فرهاد رهبر" رئیس دانشگاه به جرم بی لیاقتی وبه جرم باز کردن دردانشگاه به روی اراذل واوباش وحمله آنها به دانشجویان شده اند وهمین طورخواهان آزادی دانشجویان زندانی شده اند.
فکرمی کنم که مسیری که دردانشگاههایی مثل دانشگاه امیرکبیرکه زودترازهمه امتحاناتشان را شروع کرده اند ودانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ویا دانشجویان فنی تهران وسایردانشگاهها مسیری است که می تواند اعتصابی را که دانشجویان دارند شکل می دهند به سایربخشهای جامعه سرایت بدهد وپیشتازی دانشجویان رادرجنبش سبز به این ترتیب نشان بدهد.

بررسی پیشنهادات رسیده برای 22 بهمن
نکته بعدی بحثی است که در مورد حرکت 22 بهمن شروع شده. پیشنهادات خیلی خوبی دارد مطرح می شود. مثلآ این که ما دهه ای را که ازجمعه  16 بهمن را که هم اربعین حسینی وهم اربعین شهدای عاشورای ایران تا پنج شنبه ای که 22 بهمن است وروزهای تعطیل بعد ازآن که تا دوشنبه هفته بعدش تعطیل است، کلا ایام مقاومت مدنی اعلام کنیم و به قول بعضی پیشهادات دهه فجررا تبدیل به دهه مقاومت مدنی ملت ایران بکنیم. بعضی پیشنهاد کرده اند که این روزرا اعلام بکنیم که حضورمیلیونی مردم رفراندمی است روی جمهوری اسلامی. آنچنان که جنبش درمسیری که آمده مثلا درروزقدس سیاست خاورمیانه ای جنبش را گفته، در13 آبان سیاست جنبش را نسبت به دنیا بخصوص آمریکا بیان کرده،در 16 آذرحرکتش رادرسطح تمام کشورتثبیت کرده ورشد جغرافیایی اش را نشان داده، ودرعاشورا آقای خامنه ای رادرخیابان عزل کرد وحالا پیشنهاد بچه ها این است که ما در 22 بهمن با حضورمیلیونی مان درسطح کشورنشان بدهیم که خط کشی ما با جمهوری اسلامی چگونه است و"رای اری یا نه" خودمان را با حضورمان در خیابان به کل جمهوری اسلامی و عملکردی که داشته نشان بدهیم ویا بهتراست بگوییم خواهان حاکمیت صندوق رای درتعیین تکلیف جمهوری اسلامی وهمه عملکردش در22 بهمن می توانیم بشویم.
به هرصورت بعضی پیشنهادها هم دارد مطرح می شود که آیا ما می توانیم 22بهمن را وروزهای قبل و بعد آن راتبدیل کنیم به آکسیون وکنش سیاسی نهایی که تکلیف حکومت را معلوم کنیم؟ مثلا تحصن سراسری داشته باشیم درخیابانهای کشوروعملا آن را توام بکنیم با اعتصاب که همه بیایند درخیابان بنشینند وبه این ترتیب برویم به سراغ حرکت نهایی؟
این سوال مهمی است که اگرخاطرتان باشد قبل ازعاشورا هم مطرح بود ومقدماتی راچنین کنش نهایی سیاسی احتیاج دارد که فکرکنم بد نباشد روزهای آینده درموردش صحبت کنیم.
به هرحال آنچه که دراین مرحله مهم است این است که ما باید برای رسیدن به حرکت میلیونی در سراسر کشورازحالا حرکتها وآکسیونها وفعالیت هایی داشته باشیم که بتوانیم تیغ سر بریدن وخشونت ورزی دورجدید کودتاچی ها راحسابی کند بکنیم ونشان بدهیم که ازاین دورجدید خشونت ورزی شان نمی ترسیم. آن وقت حرکت میلیونی را بتوانیم انجام بدهیم ومطمئن باشید که مثل تجربه همه کشورها اگردورجدید خشونت ورزی را بتوانیم خنثی کنیم و یک حرکت بزرگ میلیونی بکنیم یکی ازبزرگترین گردنه های جنبش را رد کرده ایم و وارد مسیری می شویم که نمی گویم پیچ و خم ندارد ولی حرکت درآن خیلی آسان ترخواهد شد.

پاسخ به سوالات اغلب پرسیده شده درباره جنبش سبز
من سعی کرده ام که ازمجموع سوالاتی که راجع به جنبش سبزشده یک لیستی تهیه کنم.10 -11 سوال هست که دیده می شود که اغلب راجع به جنبش بی خشونت پرسیده می شود. من روزهای بعد هم به آنها می پردازم. امشب اولی اش رامطرح میکنم.
یکی از بیشترین سوالاتی که پرسیده می شود این است که این حرکت بدون خشونت درجاهای دیگردنیا ممکن است که جواب بدهد ولی درایران جواب نمی دهد، چون حکومت ما خیلی خشن است وبیش ازدیگران خشن است. پاسخ این است که این طورنیست، خیلی جاها خشن تربوده اند. که راجع به آن فردا بیشترصحبت می کنیم.
تافردا شاد وسرافرازوموفق باشید
به امید پیروزی ایران وایرانی

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها



محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.

محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت   در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی   پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید:  «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها،  و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی  و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته  در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.




آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند.  نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟

وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی  را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه  راه ندهند ولی  او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .

در آن زمان شغل شما چه بود؟

 من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش  به مردم  رسید  و  هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان  افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه  طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد  قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ  منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه  می کردند و با افراد نزدیک رابطه  داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.

آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟
بله و حالا باید پرسید  چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟  در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند.  حالا کسی  رییس سازمان اطلاعات سپاه شده  که این همه در حق یک زن مومنه  جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده  خودسرانه  نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای  نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟

به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟

من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.

این افراد چه نوع افرادی هستند؟

افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند. 

مثلا چه موضوعاتی؟

برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.

یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بیسابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟

ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که  برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ  وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.

چطور؟

یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.

یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟

به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.

چگونه وتوسط چه کسی؟

انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟

در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟

کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است.  .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور  مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.

شما در زمینه این زندان چه می دانید؟

من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش  باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است  با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟

تجاوز با باتون که  درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟

اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم  اینطور نیستند. اما  تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.

 وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟

 وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او  را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.

بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟

من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی  که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد.  رهبر ایزوله است  و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.

یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟

بگذارید من وارداین حوزه نشوم.

آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟

خیلی هم جدی است. قوه قضاییه  ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.

خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟

جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند.  افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه  و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.

 شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟

 یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که  من در آن تاریخ در  آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور  تهدید شده  بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به  چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست  وقصدش  بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.

توضیح : چندی پیش  ترجمه مصاحبهای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت  منتشر شد که  به دنبال آن مصاحبه شونده  خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی  ابراز تمایل کرد که درمصاحبهای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.


انتشار لیست پول نقد مقامات جمهوری اسلامی در بانک های جهان


شبکه تلویزیونی C.N.N شب گذشته در گزارشی که روی سایت این شبکه قرار دارد، اعلام داشت که توسط یکی از کارکنان ایرانی بانک های کشور مالزی در جریان لیستی از پول مقامات و رهبران جمهوری اسلامی در خارج از کشور دست یافته است. این شبکه تلویزیونی مدعی شد که کارمند ایرانی بانک های مالزی بدلیل علاقه ای که به جنبش سبز در ایران دارد، این لیست را برای انتشار در اختیار C.N.N گذاشته است. C.N.N ضمن تشکر از این فرد ایرانی که نام وی را اعلام نکرده است، لیست مورد بحث را انتشار داده است که به شرح زیر است:


1ـ غلام حسین الهام:25 میلیون دلار در دوبی،13 میلیون دلار در ترکیه، 17 میلیون دلار درسوئیس،0.7 میلیون دلار در بیروت
2 ـ س. ح. پناهی: 11 میلیون دلار در بانک اسلامی شریعت، 4 میلیون ایورو در مالزی
3 ـ مسعود کاظمی: 45 میلیون دلار در آلمان، 4.2 میلیون دلار در دوبی
4ـ علی هاشمی بهرامیان:5.2 میلیون دلاردر کویت،11 میلیون ایورو در بلژیک، 23 میلیون دلار در دوبی و مبلغی نامشخص در الناخال کمپانی
5 ـ محمد محمدی:12 میلیون دلار در دوبی، 17 میلیون دلار در کویت، 8 میلیون ایورو درترکیه
6 ـ مهدی احمدی نژاد:18 میلیون ایورو در بلژیک،45 میلیون ایورو در سوئیس،44 میلیون دلار دربانک اسلامی شریعت
7ـ نازیه خامنه ا ی:7 میلیون دلار در ترکیه،56  میلیون ایورو در آلمان،122 میلیون پوند درگریت انگلیس 
8 ـ صادق محصولی:14 میلیون ایورو در امارات متحده عربی، 24 میلیون دلار در ترکیه، 3 میلیون ایورو درمالزی
9 ـ مجتبی خامنه ای: 1 بیلیون پوند در گرین انگلیس( احتمالا بلوکه شده است)، 2.2 بیلیون ایورو در آلمان، 766 میلیون دلار در قطر. مبلغی نامشخص در بانک سوئیس
10 ـ حسین معادی خواه 15 میلیون دلار در کویت، 45 میلیون ایورو در استرالیا، 7 میلیون دلار در امارات متحده عربی
11 ـ عیسی کلانتری :3.2 میلیون ایورو در بلژیک، 1.2 میلیون دلار در ایتالیا
12 ـ حسین طائب: 122 میلیون دلار در امارات عربی، 42 میلیون ایورو در ایتالیا
13 ـ مسعود حجاریان کاشانی 92 میلیون دلاردر استرالیا،13.7 میلیون دلاردر قطر
14 ـ سردار احمد وحیدی: 32 میلیون دلار در امارات متحده عربی،65 میلیون دلار در ترکیه، 122 میلیون دلار در آلمان( احتمالا بلوکه شده)
15 ـ عباس کدخدائی: 2.5 میلیون دلارایتالیا،7.1 میلیون دلاردر کویت، 3.2 میلیون دلار دوبی
16 ـ مجتبی مصباح یزدی:184 میلیون دلار در دوبی، 221 میلیون دلار الناخال کمپانی
55 میلیون ایورو در اسپانیا
17 ـ علی مصباح یزدی : 45 میلیون دلار امارات متحده عربی، 17 میلیون دلار در ترکیه، 65 میلیون پوند دربانک انگلیس،75 میلیون دلار در افریقای جنوبی ، 110میلیون ایورو آلمان
18 ـ حسین فیروز آبادی:320 میلیون دلار در مالزی، 65 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 103 میلیون دلار در کویت، 17 میلیون دلارترکیه،...
19 ـ پرویز فاتح 16 میلیون دلار ترکیه، 5.2 میلیون ایورو در ترکیه، 22 میلیون دلار سوئیس
20 ـ حسین شاجونی:66.5 میلیون دلار در دوبی، 39 میلیون دلار در کویت، 11.2 میلیون دلار در بیروت 8 میلیون دلار مالزی
21: حبیب الله عسگراولادی : 172 میلیون دلار در بلژیک،120 میلیون ایورو در آلمان، 420 میلیون دلار درالناخال کمپانی، 42 میلیون دلار در ترکیه، 219 میلیون دلار در مالزی
22 ـ حسین جنتی:228 میلیون دلار دوبی، مبلغی نا مشخص در بانک سوئیس و مبلغی نا مشخص دربانکی در ترکیه 200 میلیون دلار در مالزی، 150 میلیارد دلار درژاپن 32 میلیون دلار در مالزی
23ـ سکینه خامنه ای 25 میلیون دلار در مالزی، 14 میلیارد دلاردر قطر، 112 میلیون دلار در دوبی
24ـ اسفندیار رحیم مشایی: 5.2 میلیون دلار در آلمان 32 میلیون دلار درایتالیا، 41 میلیون دلار دردوبی
25 ـ ح. محمدی اقائی: 48.4 میلیون دلار در دوبی، 2.4 میلیون دلار دربیروت،56 میلیون ایورو در اسپانیا
26 ـ علی اکبر ولایتی:244 میلیون ایورو در المان، 6 میلیون ایورو در استرالیا 56 میلیون دلار در مالزی
27 ـ محمد محمدی ریشهری:241 میلیون دلار الناخال کمپانی و 121 میلیون دلار دردوبی، 48 میلیون دلار درآلمان، 43 میلیون دلار درایتالیا
28ـ محسن هاشمی بهرامانی: 35 میلیون دلار در ایلات متحده عربی، 56 میلیون دلار در بلژیک
29 ـ محسن هاشمی ثمره: 11 میلیون دلار در قطر، 5.9 میلیون دلار درمالزی
30 ـ علی لاریجانی:185 میلیون ایورو در استرالیا،16 میلیون ایورو در امارات متحده عربی، 112 میلیون ایورو در مالزی
31 ـ عباس آخوندی:9 میلیون دلار در امارات متحده عربی، 502 میلیون دلار در بانک بیروت
32 ـ محسن رفیق دوست، 129 میلیون دلار در بلژیک، 44 میلیون دلار درکویت، 92 میلیون دلاردر کویت
33ـ حمید حسینی:30 میلیون دلارمالزی، 82 میلیون ایورو در اسپانیا
34 ـ محمد حسینی:14 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 7 میلیون دلار در کویت، 3 میلیون دلار درترکیه، 11 میلیون پوند در....
35 ـ محمود حسینی: 3.2 میلیون دلار درترکیه، 11.4 میلیون دلار در کویت
36 ـ مجتبی هاشمی ثمره:28 میلیون دلار در اسپانیا، 76 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 124 میلیون دلار در مالزی
37 ـ کامران دانشجو: 76 میلیون یورو در استرالیا، 7.2 میلیون دلار در مالزی
38 ـ احمد رضا رادان: 98 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 65 میلیون دلار در کویت، 121 میلیون دلار در افریقای جنوبی
39 ـ یدالئه جوانی:22 میلیون دلار در ایلات متحده عربی،5 میلیون دلار درهند،23 میلیون دلار در پرتقال
40 ـ غلام رضا فیاض: 65 میلیون دلار در مالزی، 40.9 میلیون دلار در کویت
41 ـ رضا فیاض: 23 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،17 میلیون دلار در ترکیه، 7 میلیون دلار در ایتالیا
42 ـ علی مباشری: 12 میلیون دلار در بلژیک، 19 میلیون دلار در مالزی، 42 میلیون دلار در کویت
43 ـ محمد نقدی:142 میلیون ایورو در ایالات متحده عربی،24 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،66 میلیون دلار در مالزی
44 ـ فرهاد دانشجو : 2.3 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 5.6 میلیون دلار در ترکیه
45 ـ خسرو دانشجو:11 میلیون دلار در ترکیه، 7 میلیون دلار در جمهوری چک
46 ـ حمیدی حسینی:4.2 میلیون در مالزی، 28 میلیون در ایالات متحده عربی
47 ـ محمد باقری خرازی:120میلیون دلار در لبنان،86 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،42 میلیون دلار در برکلی بانک آفریقای جنوبی
48 ـ مهدی هاشمی ثمره:5.7 میلیون دلار در ترکیه، 44 میلیون دلار در کویت
49 ـ حمید رسائی: 62 میلیون دلار در مجارستان،32 میلیون ایورو در آلمان، 18 میلیون پوند در انگلیس، 14 میلیون دلار در امارات متحده عربی
50 حسین موسوی اردبیلی: 21 میلیون دلار در کویت، 110 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،32 میلیون دلار در مالزی
51ـ علی مبشری: 7 میلیون ایورو در استرالیا،22.4 میلیون دلار در ایالات متحده عربی
52 ـ حسین شریعتمداری:225 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،54 میلیون دلاردرآلاناخل کمپانی، 65 میلیون ایورو در«ح.س. ب. س» بانک انگلیس
53 ـ حسین شاهمرادی:56 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 64 میلیون دلار در مالزی،7 میلیون دلار درهند
54 ـ کامران دانشجو: 24 میلیون دلار در ژاپن، 43 میلیون دلار در مالزی
55ـ داوود احمدی نژاد 55 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،48 میلیون ایورو در ایالات متحده عربی، 8 میلیون دلار در بانک پترزبورگ روسیه
56 ـ عبدالئه عراقی: 84 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 127 میلیون دلار در لبنان، 67 میلیون دلار درمالزی ،مبلغی نا مشخص در بانک سوئیس
57 ـ بهاالدین حسینی هاشمی: 45 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،80 میلیون دلار در مالزی
58 ـ محی الدین فاضل هرندی:52 میلیون دلاردرعمان، 45 میلیون دلار در عربستان سعودی
59 ـ احمد جنتی: 450 میلیون ایورو در بلژیک، 143 میلیون دلار در الناخل کمپانی، 124 میلیون دلار در ایالات متخده عربی،267 میلیون دلار در مالزی،118 میلیون دلار در آفریقای جنوبی و مبلغی نامشخص در بانک سوئیس

60 ـ  علی جنتی:35 میلیون دلار در ایلات متحده عربی،155 میلیون دلار در ترکیه، 55 میلیون دلار در آلمان ، مبلغ نا مشخص در بانک
سوئیس
61 ـمرتضی رفیق دوست: 120 میلیون ایورو در آلمان، مبلغی نا مشخص در بانک سوئد
63 ـ م. ح.پارسا:43 میلیون دلار در ترکیه،12 میلیون دلار در مالزی،
64 ـ فاطمه عسگر اولادی: 43 میلیون دلار در قطر،16 میلیون دلار در ترکیه
65 ـ علی اکبر محتشمی: 125 میلیون دلار در شارجه، 85 میلیون دلار در کویت، 200 میلیون دلار در مالزی، مبلغ نامشخص در بانک سوئیس
66 ـ یاسر بهرامانی هاشمی: 22 میلیون ایورو در آلمان، 12 میلیون ایورو در استرالیا، 14 میلیون دلار در ایالات متحده عربی
67 ـ غلام علی حداد عادل:12 میلیون دلار در ترکیه، 2.4 میلیون دلار در مالزی، 43 میلیون دلار در ایالات متحده عربی

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

اسامی فعالین سیاسی و اجتماعی بازداشت شده پس از عاشورای خونین تهران

جنبش راه سبز:پس از حادثه عاشورای خونین تهران صدها تن از معترضین دستگیر شدند.به گونه ای که مقامات نیروی انتظامی تعداد دستگیری هایی که مستقیما توسط این نهاد صورت گرفت را ۵۰۰ تن در روز عاشورای تهران اعلام کردند.
به گزارش جرس،  به جز صدها معترض بازداشت شده در روز عاشورا در شهرهای تهران-اصفهان-اراک-مشهد-نجف آباد و… تعداد زیادی از فعالان سیاسی و اجتماعی نیز به صورت هدف دار دستگیر شدند.
دانشجویان:
- بهاره هدایت (عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت – ۹ دی)
- مهدی عربشاهی ( عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت – ۶ دی)
- مرتضی سیمیاری (دبیراجتماعی دفتر تحکیم وحدت – ۱۳ دی)
- علی‌رضا فیروزی (از فعالان دانشجویی دانشگاه زنجان)
- سورنا هاشمی (از فعالان دانشجویی دانشگاه زنجان)
- ۳۰ دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد
- ۳۵ دانشجوی دانشگاه خیام مشهد
- ۱۰ دانشجوی دانشگاه سجاد مشهد
- ۲ دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد
- ۷ دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر
- حدود ۱۰ دانشجوی دانشگاه رازی کرمانشاه
نهضت آزادی و ملی – مذهبی‌ها:
- ابراهیم یزدی (دبیرکل نهضت آزادی)
- مهدی معتمدی‌مهر (عضو نهضت آزادی)
- امیر خرم (عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی)
- محسن محققی (عضو نهضت آزادی)
- مهدی قلی‌زاده (عضو نهضت آزادی)
- مازیار شکوهی (عضو نهضت آزادی)
- سارا توسلی (دختر محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی)
- محمدجواد مظفر (مدیر انتشارات کویر)
- لیلا توسلی (دختر محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی)
- مسعود آقایی (از فعالان ملی – مذهبی – همسر بدرالسادات مفیدی)
- امیرخسرو دلیر ثانی (عضو جنبش مسلمانان مبارز – ۱۳ دی)
مشاوران موسوی:
- اردشیر امیرارجمند (مشاور موسوی)
- علیرضا حسینی بهشتی (از مشاوران موسوی و پسر آیت الله بهشتی)
- علیرضا بهشتی شیرازی (از مشاوران موسوی)
- حسن عابدی جعفری (از مشاوران موسوی)
- قربان بهزادیان‌نژاد (رئیس ستاد انتخاباتی موسوی)
- محمد باقریان (از مشاوران ارشد موسوی)
- فروزنده (رئیس دفتر موسوی)
- محمدرضا تاجیک (مشاور موسوی و مشاور سابق خاتمی)
- فرشاد مومنی (مشاور اقتصادی موسوی)
- علی عرب‌مازار (مشاور اقتصادی موسوی)
مشاوران خاتمی و کروبی:
- مرتضی حاجی (مدیرعامل بنیاد باران وزیر سابق تعاون و آموزش پرورش)
- حسن رسولی (قائم‌مقام مدیرعامل بنیاد باران)
- محمدصادق جوادی‌حصار (عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی – ساکن مشهد – ۱۰ دی)
روزنامه‌نگاران:
- بدرالسادات مفیدی (دبیر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران)
- عمادالدین باقی (روزنامه نگار-فعال حقوق بشر)
- نسرین وزیری (روزنامه‌نگار – خبرنگار ایلنا و خبرآنلاین)
- کیوان مهرگان (خبرنگار اعتماد)
- رضا تاجیک (روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی)
- ماشاءالله شمس‌الواعظین
- مرتضی کاظمیان (روزنامه‌نگار و فعال ملی-مذهبی)
- مصطفی ایزدی (روزنامه‌نگار و از طرفداران آیت‌الله منتظری)
- محمدجواد صابری (روزنامه‌نگار)
- بهرنگ تنکابنی (سردبیر ماه‌نامه فرهنگ و آهنگ – ۱۵ دی در دفتر مجله)
- کیوان فرزین (منتقد موسیقی مجله فرهنگ و آهنگ – ۱۵ دی در دفتر مجله)
- آروین صداقت‌کیش (منتقد موسیقی مجله فرهنگ و آهنگ – ۶ دی در حاشیه تظاهرات عاشورا)
- روزبه کریمی (روزنامه‌نگار)
- محمدرضا زهدی (عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات – مدیرمسئول روزنامه آریا)
- علی حکمت (عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات – سردبیر روزنامه خرداد)
- نگین درخشان (روزنامه‌نگار – ۹ دی)
- سام محمودی (روزنامه‌نگار – ۷ دی)
کمیته گزارشگران حقوق بشر:
- شیوا نظرآهاری (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر)
- پریسا کاکایی (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر – ۱۱ دی)
- سعید جلالی‌فر (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر)
- سعید کلانکی (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر)
- مهرداد رحیمی (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر – ۱۱ دی)
- کوهیار گودرزی (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر)
- سعید حائری (عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر)
جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب:
- ابوالفضل قدیانی (عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب)
- احمد احمدپور (عضو مجمع مدرسین حوزه قم و شورای مرکزی جبهه مشارکت منطقه قم – ۱۵ دی)
- احسان علایی‌فر (عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت در گرگان)
- محمد رفعتی (عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت در گرگان)
- محمد کیقبادی (عضو سازمان مجاهدین انقلاب در گرگان)
- مهدی گیلانی (عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت و نایب رئیس ستاد ۸۸ خراسان رضوی – ۱۳ دی)
- فرشاد عزیزی (عضو ستاد ۸۸ خراسان رضوی – ۱۳ دی)
جبهه ملی:
- حسین موسویان (رئیس هیات اجرایی جبهه ملی)
- حمیدرضا خادم (عضو جبهه ملی)
- عیسی خان‌حاتمی (عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – ۷ دی)
- ساسان بهمن‌آبادی (فعال سیاسی نزدیک به جبهه ملی – ۱۳ دی)
تعدادی از بهایی‌ها:
- ژینوس سبحانی (منشی دفتر کانون مدافعان حقوق بشر)
- لوا خانجانی
- بابک مبشر
- پیام فناییان
- نیکاو هویدایی
- منا هویدایی
- آرتین غضنفری
- فرید روحانی
- احمد روحانی
- نگار ثابت
- ابراهیم شادمهر
- زاوش شادمهر
فعالان زنان و حقوق بشر:
- نوشین عبادی (خواهر شیرین عبادی)
- منصوره شجاعی (فعال حقوق زنان)
- مهین فهیمی (از مادران – ۷ دی)
- امید منتظری (پسر مهین فهیمی – ۷ دی)
- اردوان تراکمه (منتقد ادبی -بازداشت شده در خانه مهین فهیمی – ۷ دی)
- زهره تنکابنی (از مادران صلح)
- آتیه یوسفی (عضو کمپین یک میلیون امضا در رشت – ۶ دی)
- فروغ میرزایی (وکیل دادگستری – همسر روزبه کریمی)
- مریم ضیاء (فعال حقوق کودک – ۱۰ دی)
دیگر بازداشتی‌ها:
- محمد معین (پسر مصطفی معین که روز عاشورا و در خیابان بازداشت شده)
- ابوالفضل موسویان (دبیر اجرایی مجمع مدرسین حوزه علمیه)
- حشمت‌الله طبرزدی
- محمد طاهری (پسر آیت‌الله طاهری)
- شاپور کاظمی (برادر زهرا رهنورد که تازه بعد از چند ماه از زندان آزاد شده بود)
- رضا نجفی (مترجم – ۱۱ دی)
- خلیل درمنکی (منتقد ادبی – ۶ دی)