سلام
پنجشنبه 24 دیماه 88، 14 ژانویه 2010 میلادی
امروز در مورد هشت موضوع صحبت می کنیم.
موضوع اول: تعدادی از بچه ها برایم پیغام داده اند که در مراسم تدفین و ختم شهید جنبش سبز دکتر مسعود علیمحمدی، شرکت می کنند. به نظر من کار بسیار درست و خوبیست. روالی که از قبل داشته ایم که شهدای جنبش را عزیز بداریم و برایشان مراسم بگیریم، که متاسفانه نمی گذارند و سرکوب می کنند، در مورد این شهید هم باید انجام بشود و تا آنجا که می توانیم در مراسم بزرگداشت دکتر علیمحمدی بکوشیم.
موضوع دوم: کارگران کارخانه آونگان اراک اعتصابشان ادامه دارد و گفته اند که هشت ماه است حقوق نگرفته اند. مسئولین کارخانه هم که خصوصی سازی شده گفته اند که پول نداریم. این کارخانه ای است که دکل های برق می سازد و در واقع وزارت نیرو خریدار است و او باید پول بدهد و اجناس کارخانه را بخرد. این مشکل در مورد تمام کارخانجات یا شرکت های پیمانکاری و موسساتی که طرف دولت هستند بوجود آمده و دولت ورشکسته نمی تواند به پرداخت ها و تعهداتش عمل کند.
موضوع سوم: خبرنامه اعتصاب سبز توسط دانشجویان فنی دانشگاه تهران منشر شده و به صراحت در آن گفته اند که اگر دوستانمان که زندان هستند آزاد نباشند و در کنارمان نباشند امتحان نمی دهیم. این موضع درستی است که خیلی از دانشجو ها در خیلی دانشگاه ها گرفته اند و می گویند که دانشجویان زندانی باید آزاد بشوند تا دست از اعتصاب بردارند.
موضوع چهارم: سفر آقای احمدی نژاد به استان خوزستان همان طور که از قبل هم پیش بینی می شد سراغ آوردن مردم برای استقبال رفته اند. برای من نوشته اند که به هر شهری پانصد نفر سهمیه داده اند که لااقل فرماندارها بردارند و بیاورند، اتوبوس مجانی و در مراسم هم کیک و ساندیس توزیع کردند، افرادی را با لباس عشایری متحد الشکل آورده اند، و از این قبیل نمایش هایی که می دهند. جالب است که پاره ای از پروژه ها در این سفر مجددا افتتاح شده است و از این نمایش ها و خود آقای احمدی نژاد شال سبز انداخته، معلوم نیست که با این شال سبز چه می خواهد بگوید. ولی اولین قدم برای سبز شدن اینست که کف پای مردم را ببوسد و زمین ریاست جمهوری را ترک کند و برود. اگر بخواهد سبز بشود و استعفا بدهد و برود بلکه مردم از سر تقصیرش بگذرند. ولی از این نمایش ها که بگذریم، کارگران لوله سازی اهواز پلاکاردهایی را در مسیر گرفته بودند که سیزده ماه است حقوق نگرفته اند.
موضوع پنجم: حرکت ما برای 22 بهمن است که به تدریج مطرح می شود و شکل می گیرد. مثل بقیه حرکت هایی که داشته ایم. همانطور که قبلا هم صحبت کردیم جنبش الان دارد نوجوان شیطان و پرقدرتی می شود و در حرکت های قبلی هم نشان داده که درست مثل یک مشت زن قوی و ورزیده و بافکر تن خودش را گرم نگه می دارد و با اکسیون های متعددی که دارد خودش را در میدان نگه می دارد و رشد می کند و عضوگیری می کند و توسعه پیدا می کند، دانشش را بالا می برد و مردم را دلگرم نگه می دارد و به میدان می آورد و هراز چندگاهی که مناسبتی پیدا می شود برای اینکه میلیونی به خیابان بیاید پایش را در خیابان می گذارد و مثل یک مشت زن که با یک گوریل در رینگ قرار دارد یک ضربه کاری می زند. دیده ایم که بعد از هر حرکت میلیونی و قدرت نمایی عمومی که می کنیم این گوریل گیج و گیج تر می شود و مطمئن باشید یک روز با صورت به زمین می خورد. بچه ها از همین حالا دارند می گویند که در 22 بهمن ضربه کاری خواهند زد و در مسیرهایی که حکومت ناچار است مثل هرسال راهپیمایی بگذارد، حضور بزرگ خواهیم داشت ضمن اینکه دیگر روش های قدیمی برای سرکوب هم خنثی شده است و امکان حضور بزرگ هست. و بعد از آن اگر 22 بهمن آن گوریل به زمین نخورد، ما چهارشنبه سوری را داریم و سیزده به در را و مناسبت های دیگر را که به طور طبیعی در این مملکت عمرشان چندین هزار ساله است و همه بیرون می آییم. به هرحال این حرکت های قدرت نمایی میلیونی ما با روش هایی که اتخاذ کرده ایم هربار حکومت را گیج و چندین قدم به عقب برده و پیام های مهمی را هم به همه دنیا رسانده است. در همین راستا کسی برای من نوشته بود آن پیشنهادی را که اگر این ها بخواهند برای برخورد با مردم این ذره پوش ها را بیاورند و از آن ها استفاده کنند، ساده ترین کار درست کردن تخم مرغ هایی است که با رنگ پر بشود و درش را هم چسب بزنیم و به شیشه اش بزنیم و دیگر هیچ کاری نمی تواند بکند. کس دیگری نوشته بود که شبیه این کار را در آمریکای لاتین این کار را با بادکنک می کردند که به بادکنک رنگی معروف بود. بادکنک را پر از رنگ می کردند و درش را گره می زدند و وقتی به ذره پوش ها در شیلی می زدند، روی شیشه را می پوشاند و نمی توانستند ببینند. راجع به 22 بهمن روزهای بعد هم صحبت می کنیم که چگونه جنبش با حفظ دیسیپلین مبارزات بی خشونت و حفظ سلامت خودش و دفاع از خودش می تواند به میدان برود و کل نظام جمهوری اسلامی را به مثابه یک رفراندوم آره یا نه بگوید.
موضوع ششم: اخبار نگران کننده ای از احتمال اعدام فرزاد کمانگر می رسد، که به دنبال اعدام های قبلی که از بچه های کرد داشتند، این خشونت چندین برابر در حق کردها را در کردستان بازهم نشان می دهد. واقعا به همه ما واجب است که با تمام قوا از احکام اعدام اعلام کنیم بخصوص در کردستان که من خواهشم از تمام بچه های خوب کردستان است که با استفاده از روش های مختلف مبارزاتی مثل تعطیل کردن ادارات و مغازه ها اعتصابات و شدت شعارنویسی و راهپیمایی و غیره به اعدام فرزاد کمانگر اعتراض بکنند و به حکومت اخطار بدهند. همین جور هم از بچه ها در سایر نقاط کشور می خواهم که همبستگی خودشان را با بچه های خوب و مبارز و زیر فشار کردستان اعلام بکنند.
موضوع هفتم: یکی از دوستان از رامسر برای من نوشته است که ما در این شهر شعارنویسی را شروع کرده ایم ولی آن ها هم خیلی هزینه می کنند و تابلو بزرگی را در وسط شهر زده اند، در دفاع از سپاه. به نظر من ساده ترین کار اینست که اگر کمی به آن رنگ بپاشید، هرکسی که رد بشود به خوبی می بیند که جنبش سبز مخالفتش را با این شعارها اعلام کرده است. همچنین دوستی از ایلام نوشته که همان مشکل شهر کوچک را دارند که چگونه فعالیت بکنند. قبلا گفته ام که می شود با شعارنویسی شروع کرد و آدم های فعال را شناسایی کرد و گروه های کوچک را درست کرد و کار روانی را انجام داد و طرفداران کودتاچیان را تحت فشار قرار داد، ولی در مناسبتی مثل 22 بهمن می شود جویبار های کوچکی که درست کرده ایم به هم وصل کرد و ناگهان جو اکثریت شهر را گرفت و به میدان آورد.
موضوع هشتم: در مورد سوال هایی که پرسیده می شود که مبارزات بی خشونت الزاما رهبر کاریزماتیک می خواهد یا نه، که دیشب توضیح دادم خیر. الزاما نیازی ندارد. جنبش سبز ما مدل کارآمدی بوده که این مدل نشان داده از چگونه پایین به بالا هر سرباز یک رهبر، شکل می گیرد و حرکت می کند و چگونه می تواند مسیر خودش را به جلو ببرد. در جاهای دیگر دنیا مثال های دیگری هم هست که این را نشان می دهد که جنبش بی خشونت به خوبی می تواند به پیروزی برسد.
تا فردا شاد پیروز موفق و سرافراز باشید
به امید پیروزی ایران و ایرانی
به امید پیروزی ایران و ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر